menusearch
darolsaqalain.ir

وجه دلالت اخبار «من بلغ» بر استحباب

شنبه پانزدهم شهریور ۹۹
(2)
(0)
وجه دلالت اخبار «من بلغ» بر استحباب

وجه دلالت اخبار «من بلغ» بر استحباب


علی اصغر سیفی [1]


چکیده

مقاله حاضر، پژوهشی درباره روایات معروف به «اخبار من بلغ» و حجیت بخشی این اخبار در حکم به استحباب در روایات ضعیف السند است. هشت روایت از این مجموعه را بیان نموده، بررسی سندی و دلالی کرده و کلام عالمان و اندیشمندان اسلامی را درباره دلالت‌ آنها تحلیل و نقد نمودیم. این اخبار به دلیل اجماع در پذیرش سند، بررسی رجالی روات نشدند.
می توان برای این اخبار، جنبه اصولی، فقهی و حتی کلامی در نظر گرفت. سه وجه برای دلالت اخبار من بلغ یافتیم: 1ـ دلالت بر لغو شروط حجیت خبر در مستحبات، 2ـ دلالت بر تفضل، 3ـ حفظ مستحبات واقعی. پس از نقد و بررسی این وجوه به این نتیجه دست یافتیم که وجه دوم در دلالت اخبار اخبار من بلغ بر استحباب از سایر وجوه اولویت دارد.
کلمات کلیدی: اخبار من بلغ، تسامح در ادله سنن، تفضل.

 

مقدمه

بحث «اخبار من بلغ» که از آن به «تسامح در ادله سنن» هم تعبیر کرده اند، فواید بسیاری دارد که با روشن شدن آن بسیاری از مشکلات مباحث علمی حل می‌شود؛ به طور مثال آیا در حکم به مستحب بودن عملی، نیاز به خبر صحیح داریم؟ مجتهد اگر در مقام استنباط می‌خواهد حکم کند که «هذا حرام» یا «هذا واجب»، به آیه یا روایت صحیح نیاز دارد؛ اما در مستحبات و مکروهات پرسیده می‌شود: آیا مجتهد باید روایت صحیح پیدا کند تا بگوید «هذا مستحب» یا «هذا مکروه»، یا نیاز نبوده و اگر روایتی سندش صحیح نباشد هم می‌تواند حکم به استحباب یا کراهت کند؟
اگر اخبار من بلغ را قبول کردیم یعنی به این نتیجه رسیدیم که اخبار من بلغ، حکم به استحباب یا کراهت می‌کند، آیا محتوا هم درست است؟ به عنوان مثال اگر مجتهد در رساله ­اش می‌نویسد: فلان زیارت یا دعا مستحب است، سند هم ندارد اگر گفتیم استحباب، ممکن است محتوای مسئله هم تثبیت شود.
اهمیت این بحث به خاطر این است که واجبات و محرمات ما خیلی محدودند ولی مستحبات زیادی داریم؛ لذا بحث می‌شود که آیا ادله «تسامح سنن» در مکروهات یا مستحبات پیاده می‌شود؟ آیا استحباب یا کراهت ثابت می‌شود؟ آیا ثواب ثابت می‌شود یا اصلاً استحباب و ثواب ثابت نمی‌شود بلکه باید دلیل معتبر باشد؟


روایات من بلغ

روایات این بحث در کلمات علما به «طائفة من الاخبار» تعبیر شده است؛ یعنی یک یا دو روایت نیست، بلکه روایات زیادی بوده که در حد تواتر یا مستفیض است. این روایات، هم شامل صحیح و هم غیرصحیح است.


روایت اوّل
«أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَنْ بَلَغَهُ عَنِ النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) شَيْ‏ءٌ مِنَ الثَّوَابِ فَعَمِلَهُ کَانَ أَجْرُ ذَلِکَ لَهُ وَإِنْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ لَمْ يَقُلْهُ».[2]
روایت هشام بن سالم از نظر سند صحیح است؛ یعنی تمام راویان حدیث موثق هستند. معصوم(علیه السلام) فرمودند: کسی که از پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او ثوابی برسد (مثلا آن دعا یا زیارت را بخوان) و آن عمل را انجام دهد، پاداش عمل برای او است (خداوند متعال اجر آن ثواب را به او اعطا می‌کند) هرچند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن مطلب را نفرموده باشد.


روایت دوم
این روایت هم از هشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام) بوده که ظاهراً از نظر سند صحیح است: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَنْ سَمِعَ شَيْئاً مِنَ الثَّوَابِ عَلَى شَيْ‏ءٍ فَصَنَعَهُ کَانَ لَهُ وَإِنْ لَمْ يَکُنْ عَلَى مَا بَلَغَهُ». [3]

 

روایت سوم
«وَعَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَنْ بَلَغَهُ عَنِ النَّبِيِّ شَيْ‏ءٌ مِنَ الثَّوَابِ فَفَعَلَ ذَلِکَ طَلَبَ قَوْلِ النَّبِيِّ کَانَ لَهُ ذَلِکَ الثَّوَابُ وَإِنْ کَانَ النَّبِيُّ لَمْ يَقُلْهُ». [4]
این روایت هم موثق است. محمد بن مروان در علم رجال مشترک بین چند نفر است، چنانچه در «جامع الرواة» بیان شده، محمد بن مروان در این روایت، محمد بن مروان کلبی بوده که موثق است؛ زیرا علمای بزرگ از ایشان روایت نقل کرده اند.


روایت چهارم
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عِمْرَانَ الزَّعْفَرَانِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَر(علیه السلام) يَقُولُ: مَنْ بَلَغَهُ ثَوَابٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى عَمَلٍ فَعَمِلَ ذَلِکَ الْعَمَلَ الْتِمَاسَ ذَلِکَ الثَّوَابِ أُوتِيَهُ وَإِنْ لَمْ يَکُنِ الْحَدِيثُ کَمَا بَلَغَه»‏. [5]
محمد مروان می‌گوید از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود: کسی که از طرف خداوند برای عملی به او ثوابی برسد و آن عمل را برای رسیدن به ثواب انجام دهد (مثلاً دو رکعت نمازی به او برسد و به خاطر ثوابش وضو بگیرد و دو رکعت نماز را در شب قدر بخواند) آن ثواب به او داده می‌شود هرچند روایت به گونه ای که نقل شده، نباشد.
این روایت به قوت آن روایات سابق نیست؛ زیرا عمران زعفرانی که یکی از راویان این روایت است از نظر علم رجال، مجهول بوده و توثیق ندارد؛ لذا موثق نیست. وقتی یک راوی، موثق نیست، روایت از اعتبار ساقط می‌شود. محتوای روایت، مانند روایات سابق است. ما به روایات صحیح اعتماد می‌کنیم و این روایت هم مؤید آن روایات می‌شود.


روایت پنجم
«أَبِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ هِشَامٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: مَنْ بَلَغَهُ شَيْ‏ءٌ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَيْرِ فَعَمِلَهُ کَانَ لَهُ أَجْرُ ذَلِکَ وَإِنْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمْ يَقُلْه»‏. [6]
سند این روایت هم صحیح است. یکی از راوی های این روایت، علی بن موسی است که مشترک بین چند نفر است. بر اساس «جامع الرواة» مراد از علی بن موسی، علی بن موسی کمدانی است که موثق بوده و از مشایخ و بزرگان است.


روایت ششم
«عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ طَاوُسٍ فِي کِتَابِ الْإِقْبَالِ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ بَلَغَهُ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْخَيْرِ فَعَمِلَ بِهِ کَانَ لَهُ [أَجْرُ] ذَلِکَ وَإِنْ (لَمْ يَکُنِ الْأَمْرُ کَمَا بَلَغَهُ)». [7]


روایت هفتم
«روى الصدوق عن محمد بن يعقوب بطرقه إلى الأئمة: أن من بلغه شیء من الخیر فعمل به کان له من الثواب ما بلغه وإن لم یکن الأمر کما نقل إلیه». [8]


روایت هشتم
«من طريق العامة ما رواه عبدالرحمن الحلوان، مرفوعا إلى جابر بن عبدالله الأنصاري قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من بلغه عن الله فضيلة فأخذها وعمل بما فيها إيمانا بالله ورجاء ثوابه أعطاه الله تعالى ذلک وإن لم يکن کذلک». [9]


روایات من بلغ و علوم مختلف
از نظر عامه و خاصه، روایات من بلغ، معتبر هستند و در این جهت اختلافی وجود ندارد. حال پرسش این است که آیا این بحث، اصولی است یا فقهی؟ طریقه عنوان بحث می‌تواند به گونه ای باشد که مبحثی اصولی، فقهی یا کلامی شود.[10] اگر گفته شود: آیا اخبار ضعاف در مستحبات و مکروهات حجت است؛ در این صورت بحث اصولی می‌شود. می‌توان بحث را به گونه دیگری مطرح کرد: اگر روایتی دلالت بر ثواب داشت آيا ملازمه با استحباب دارد یا نه؛ بنابراین بحث فقهی می‌شود؛ زیرا حکم شرعی استحباب را می‌خواهیم به وسیله ثواب به دست آوریم. به عبارت دیگر فرض می‌کنیم أئمه(علیهم السلام) گاهی می‌فرمایند مستحب است و گاهی می‌فرمایند ثواب دارد؛ ثواب و استحباب، مترادف هستند. اگر مسئله ثواب و عقاب را مطرح کنیم با بحث کلام تناسب پیدا می‌کند؛ چون بحث کلام درباره ثواب و عقاب است.

 

کلام عالمان
برای روشن شدن بیشتر بحث، فرمایشات علما را مطرح می‌کنیم:
سيد مجاهد، صاحب «مفاتيح الأصول» بر معاصرين خود اشکال کرده و اخبار من بلغ را به عنوان مسئله اصولي قبول ندارند و مي فرماید:
«ولکن نمنع کون المسئلة أصولية وإنما تصير مسئلة أصولية لو کان المقصود إثبات کون الخبر الضعيف دليلا على استحباب الفعل ککون الخبر الصحيح دليلا على وجوبه ومن الظاهر أن ليس القصد ذلک بل المقصود الحکم باستحباب الفعل الذي ورد فيه الخبر الضعيف الدال على استحبابه بحسب الظاهر کالحکم بأصالة وجوب الأخذ بظاهر يد المسلم وطهارة الماء ونحوهما ولاشک في أنه يعتبر فيهما أخبار الآحاد المعتبرة فکذا في هذه المسئلة ...».[11]
بر اساس این دیدگاه، گاهی در استنباط با روایتی مواجه می‌شویم که امری جزئی را اثبات می‌کند؛ مثلاً می‌گوید که نماز صبح دو رکعت است، بنابراین استنباط می‌کنیم که دو رکعت نماز صبح واجب است. زمانی هم روایت صحیح آمده و می‌گوید: ید مسلمان حجت است؛ این هم مسئله فقهی است.
آنجایی که گفته شد «نماز صبح دو رکعت است» حکم واقعی است، اما آنجا که گفته شد «ید مسلمان حجت است» حکم ظاهری است؛ یعنی ید مسلمان، مادامی که خلافش ثابت نشود، حجت است و اگر گفتند صاحب ید، دزد است این قاعده تمام می‌شود. وقتی دزد معلوم شد قاعده ید مفید نیست. این ها قواعد فقهی هستند. قواعد فقهی در مقام شک، حکم ظاهری درست می‌کنند؛ یعنی اگر تردیدی دارم، ید یا استصحاب حجت است اما اگر تردید ندارم، حجت نبوده و مفید نیست.
حال پرسش این است که آیا اخبار «من بلغ» مانند اخبار ید و استصحاب است یا مثل آن روایتی است که می‌فرماید نماز صبح دو رکعت است؟ به عبارت دیگر آیا حکم ظاهری را برای ما بیان می‌کند یا حکم واقعی؟
سید مجاهد، صاحب کتاب مفاتیح الاصول فرمودند: اخبار من بلغ، حکم ظاهری برای ما درست می‌کند نه حکم واقعی. خبر واحد ثقه، حکم واقعی درست می‌کند ولی خبر واحد غیرثقه که در مستحبات و مکروهات حجت است، حکم ظاهری درست می‌کند.
شیخ انصاری(رحمه الله) چندین اشکال به فرمایش صاحب مفاتیح گرفته است:


اشکال اول
این حرف شما مخالف با شهرت و اجماعات محکی بر تسامح در ادله سنن است. وقتی مستحب با دلیل ضعیف ثابت می‌شود حکم ظاهری درست نکنید بلکه حکم واقعی درست کنید؛ همان طور که خبر صحیح، حکم واجب درست می‌کند خبر ضعیف هم حکم مستحب درست می‌کند. تسامح در ادله سنن معنایش این است که در ادله مستحبات تسامح شده است.[12]
نقد: نمی‌گوییم حق با صاحب مفاتیح است اما اشکال شیخ انصاری(رحمه الله) هم وارد نیست؛ زیرا تسامح در ادله سنن، کلام علما بوده و در روایت وارد نشده است. سيره و عمل علما براي ما دليل و حجت نيست و فقط مي تواند به عنوان مؤيد باشد؛ لذا ما در مسئله، دنبال دليل و حجت هستيم.


اشکال دوم
شیخ انصاری(رحمه الله) می‌فرماید: حجت بودن خبر به این است که حرکات و سکنات، منطبق بر روایت بوده و به آن عمل شود.[13]
نقد: این فرمایش شیخ(رحمه الله) هم درست نیست؛ انجام عمل بدون استناد به حجت، اعتبار ندارد.


اشکال سوم
اگر مسئله ای برای مقلد کارایی داشت از مسائل فقهی یا قواعد فقهی است، اما اگر کارایی برای مجتهد داشت از مسائل اصولی است. اخبار من بلغ به جهت مباحثی همچون: آیا سند اخبار من بلغ درست است یا نه، دلالتش درست است یا نه، دلالت بر استحباب می‌کند یا دلالت بر ثواب، مربوط به مجتهد است نه مقلد؛ بنابراین از مباحث اصولی بوده و از فقه خارج است.[14]
محقق نائینی(رحمه الله) فرموده اند: ما با اخبار من بلغ، حجتی پیدا نکردیم؛ با ارتکاب عمل، فقط ثوابی می‌دهند. بحث حجیتی در کار نیست و فقط ترتب ثواب است؛ بنابراین بحث فقهی است.
ایشان می‌فرماید: حجیت به معنای الغای احتمال خلاف است ولی در اخبار من بلغ، ابقای احتمال خلاف است؛ بنابراین اخبار من بلغ، حجت درست نمی‌کند. «وإن کان رسول الله لم یقله» یعنی این احتمال را متذکر شده که ممکن است رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نفرموده باشد. اخبار من بلغ می‌گوید: روایت رسیده، حجت نیست ولی ثوابی به عامل می‌دهند.[15]
اخبار من بلغ، فقط ترتب ثواب را به ما می‌فهماند ولی استحباب شرعی استفاده نمی‌شود. به نظر محقق نائینی(رحمه الله)، آن اماریت و ناظر بودن بر واقع از اخبار من بلغ گرفته شده است. این گونه نیست که هر چیزی شنیدید هرچند دروغ باشد، عمل کنید خدا ثوابش را به شما می‌دهد؛ در این صورت از واقع صرف نظر کرده و بقای احتمال خلاف را می‌دهیم.
محقق روحانی می‌فرماید: می‌توان گفت: اخبار من بلغ، هم بحث اصولی و هم بحث فقهی است؛ «... اما العنوان الّذي به تدخل في علم الأصول، فهو عنوان التسامح في أدلة السنن، لأن مرجع هذا البحث إلى البحث عن دلالة اخبار «من بلغه...» على کون موضوع الحجية في اخبار السنن أوسع من غيرها، فيشمل الضعيف وغيره. ... اما العنوان الّذي به تدخل في علم الفقه، فهو عنوان استحباب العمل الّذي قام على استحبابه أو وجوبه خبر لايعتمد عليه عملا، إذ مرجع البحث إلى ان هذه الاخبار تدل على استحباب هذا العمل أو لاتدل».[16]
مردم عادی از بعضی قواعد فقهی می‌توانند استفاده کنند مثل «کل شیء لک طاهر»، «کل شیء لک حلال»، «قاعده ید» و ...؛ آیت الله روحانی می‌خواهد این نکته را تذکر بدهد که کلام شیخ(رحمه الله) کلیت ندارد.
جمع بندی: این مسئله جنبه اصولی دارد؛ یعنی می‌توان مانند اجماع و شهرت در اصول از آن بحث کرد، اما نتیجه اصولی ندارد. حجیت اخبار ضعیف و استحبابی بودن مفاد‌ آنها از اخبار من بلغ استفاده نمی‌شود و فقط ترتب ثواب را از باب تفضّل می‌رساند.


دیدگاه قدما و متأخرین
قبل از ورود در بحث مفاد این اخبار، باید ببینیم که قدما و متأخرین، به ویژه معاصرین شیخ انصاری(رحمه الله) پیرامون مفاد اخبار من بلغ چه دیدگاهی داشته اند.
صاحب فصول(رحمه الله) می‌فرماید: قدما مخالف این مسئله بودند. سپس از شیخ صدوق(رحمه الله) و از استاد ایشان، ابن الولید، چند مثال مطرح می‌کند و می‌فرماید: «... أما خبر صلاة غديرخم والثّواب المذکور لمن صامه فإنّ شيخنا محمّد بن الحسن بن الوليد لايصحّحه ويقول إنّه من طريق محمّد بن موسى الهمداني وکان غيرثقة وکلما لم يصحّحه ذلک الشيخ و لم يحکم بصحّته من الأخبار فهو عندنا متروک غيرصحيح انتهى».[17]
صاحب کتاب «هدایة المسترشدین» که معاصر صاحب فصول است می‌فرماید: این مسئله موردقبول علما است. «والظاهر أن ذلک هو الطريقة الجارية بين القدماء».[18] فرمایش ایشان عکس کلام شیخ صدوق(رحمه الله) است.
نقد و بررسی: ظاهراً افراط و تفریطی در اینجا وجود دارد، شیخ صدوق و ابن ولید می‌فرمایند: با روایتی که یک راویش ضعیف باشد، استحباب اثبات نمی‌شود ولی صاحب هدایة المسترشدین می‌فرماید: علما از صدر اسلام تاکنون همه به مفاد اخبار من بلغ و روایات ضعیف، عمل می‌کردند. با این مباحث مشخص شد که بین علما دو دیدگاه وجود دارد، عده زیادی به مفاد روایات ضعیف عمل می‌کنند و بعضی با مبنای خاص خود به این روایات عمل نمی‌کنند.
می توان گفت که بین این دو کلام، تضادی وجود ندارد؛ فرمایش صاحب فصول دقیق بوده و به استدلال و دیدگاه قدما توجه دارد، ولی صاحب هدایة المسترشدین بیشتر به عمل قدما توجه دارد. این دو قابل جمع هستند؛ علما این کارها را انجام می‌دادند حال ممکن است عمل به روایات من بلغ، به عنوان استحباب یا امید کسب ثواب (رجاء) باشد.
این بحث در زمان متأخرین و متأخر متأخرین رونق یافت و استدلال های زیادی بر آن مطرح شد. دوگروه مخالف و موافق در این مسئله دیده می‌شود که به عنوان نمونه چند قول را بیان می‌کنیم:
علامه مجلسی(رحمه الله) در کتاب «بحار الانوار» بعد از ذکر اخبار من بلغ، می‌فرماید: «لورود هذه الاخبار تری الاصحاب کثیرا ما یستدلون بالاخبار الضعیفة المجهولة عن السنن والاداب واثبات الکراهة والاستحباب ...». بعد اشکالات به اخبار من بلغ را پاسخ می‌دهد و می‌فرماید: «ان الاستحباب ایضاً حکم شرعی کالوجوب فلا وجه للفرق بینهما و الاکتفاء فیه بالضعاف...».
علامه مجلسی(رحمه الله) جواب می‌دهد: «ان الحکم بالاستحباب فیما ضعف مستنده لیس فی الحقیقة بذلک المستند الضعیف بل بالاخبار الکثیرة التی بعضها صحیح ... ثم اعلم ان بعض الاصحاب یرجعون فی المندوبات الی اخبار مخالفین وروایاتهم ویذکرونها فی کتبهم وهو لایخلو من الاشکال لورود النهی فی کثیر من الاخبار عن الرجوع الیهم والعمل باخبارهم».[19]
علامه (رحمه الله) و اکثر علما به مفاد این اخبار عمل می‌کردند. بعضی در عمل به این مسئله مبالغه کرده و اخبار مخالفین را در مستحبات قبول کرده اند اما از نقد علامه(رحمه الله) چنین برمی آید که ایشان فقط روایات روات ضعیف شیعه را در مندوبات قبول دارند.
نقد و بررسی: نظر ایشان که با اخبار من بلغ، ضعف اخبار جبران می‌شود، درست نیست. در جمع بندی خواهیم گفت که مفاد این اخبار، ترتب ثواب است نه استحباب.
سید مجاهد (صاحب مفاتیح) می‌فرماید: «يظهر من الرعاية ولک ورق والوجيزة للبهائي والأربعين والذخيرة والوسائل أن حجة الأصحاب فيما ذهبوا إليه من التسامح هذه الروايات قال بعض الأجلة بعد الإشارة إليها و هي متلقاة بالقبول انتهى».[20]
نقد و بررسی: اینکه سید مجاهد(رحمه الله) فرموده استحباب اثبات می‌شود، درست نیست؛ چون برای اثبات استحباب، به دلیل نیاز داریم و خبر ضعیف نمی‌تواند دلیل باشد. اخبار من بلغ در صدد اثبات استحباب نیست؛ چون می‌گوید: «ولو لم یقله رسول الله»، پس ترتب ثواب، موعود است و این مستلزم استحباب نیست.
صاحب هدایةالمسترشدین می‌فرماید: «لامجال للتأمل في إسنادها ونفي بعض المتأخرين البعد عن عدها من المتواترات مضافا إلى صحة عدة من طرقها بحسب الاصطلاح أيضا واعتضادها بعمل الأصحاب وتلقيهم لها بالقبول ... بل يظهر من جماعة اتفاق الأصحاب على ذلک وانعقاد الإجماع عليه ... وقد نص جماعة من المحققين إلى اشتهار ذلک بين الأصحاب».[21]
نقد و بررسی: مخالفت محقق خوانساری، صاحب مدارک و صاحب حدائق در اتباع مرحوم صدوق و ابن ولید در مقابل شهرت و اجماعی که برخی ادعا کرده اند قابل توجه است؛ پس کسی نمی‌تواند از سیره بزرگان برای قول به استحباب کمک بگیرد.

 

مفاد اخبار من بلغ
عمده بحثي که در اين اخبار داريم درباره دلالت اين اخبار است؛ چون فريقين بر روايات من بلغ اجماع دارند و درباره سند نیاز به بحث نيست، هرچند روايت صحيح وجود دارد. چند وجه درمورد مفاد این اخبار بیان شده است:


وجه اول: لغو شرایط حجیت خبر در مستحبات
شیخ انصاری(رحمه الله) در رساله «التسامح فی ادلة السنن» از مسئله تسامح دفاع کرده و قائل به استحباب است. ایشان بعد از بیان سیره علمای گذشته و شهرت و اجماعات محکی می‌فرماید: «والحاصل: أن التأمل في کلماتهم في الاصول والفقه يوجب القطع بإرادة حجية الخبر الضعيف في المستحبات. ... فان المراد من تصديق العادل فيما يخبره أو العمل بخبره ليس عقد القلب على صدقه وکونه متبعا، بل تطبيق المکلف عمله ـ أعني حرکاته وسکناته ـ على مدلول الخبر، وهذا المعنى بعينه مجعول في الخبر الضعيف بالنسبة إلى الاستحباب ... وأخبار التسامح ... استفيد منها استحباب فعل قام على استحبابه خبر ضعيف، نظير أدلة وجوب الاحتياط على القول بوجوبه مطلقا أو في الجملة».[22]
نقد و بررسی: این اشکال به شیخ انصاری(رحمه الله) وارد است که ظاهر این روایات، فتوای به استحباب نیست بلکه فقط لفظ ثواب را بیان کرده است. کلمه «رجاء» در بعضی از روایات هست «رجاء ثوابه» و در برخی از روایات نیامده است. از کجای این روایات امکان فتوای به استحباب استفاده می‌شود؟ خود شیخ هم خیلی یقین به این مطلب ندارند و می‌فرمایند «ظاهر روایات»؛ یعنی خلاف ظاهری هم وجود دارد.


پاسخ به سایر اشکالات
مرحوم شیخ انصاری در پاسخ به اشکالاتی که بر این قول وارد شده است می‌فرماید:


اشکال اول
«ومن جملة ما اورد على تلک الاخبار ما حکي عن جماعة[23] من أن تلک الاخبار الدالة على أن مقدار الثواب الذي اخبر به في العمل الثابت استحبابه ـ کزيارة عاشوراء مثلا ـ يعطى العامل وإن لم يکن ثواب هذا العمل على ذلک المروي، فهي ساکتة عن ثبوت الثواب على الفعل الذي اخبر بأصل الثواب عليه. ويجاب عن ذلک باطلاق الاخبار. نعم، قوله عليه(علیه السلام) في رواية صفوان المتقدمة: (من بلغه شئ من الثواب على شئ من الخير فعمل ... الخ) ظاهر فيما ذکره المورد، بل لايبعد استظهار ذلک من بعض آخر، مثل الرواية الثانية لمحمد بن مروان عن أبي جعفر(علیه السلام) کما لا يخفى. لکنه ظهور ضعيف، مع أن في إطلاق البواقي کفاية. والمقيد هنا لايعارض المطلق حتى يحمل المطلق عليه، مع أن صريح بعضها الاختصاص بورود الرواية في أصل الرجحان والخيرية، مثل قوله(علیه السلام) في رواية الاقبال المتقدمة: (من بلغه شئ من الخير فعمل به) وقوله(علیه السلام) في الرواية الاولى لهشام: (من بلغه شئ من الثواب فعمله) فان الظاهر من (شئ من الثواب) بقرينة فعله هو نفس الفعل المستحب، وکذا الرواية الاولى لمحمد بن مروان والنبوي العامي ...».[24]
نقد و بررسی: پاسخ شیخ انصاری(رحمه الله) به دو دلیل درست نیست:
اولاً: این فرمایش شیخ(رحمه الله) در جایی است که اطلاق منعقد شود؛ اطلاق در جایی منعقد می‌شود که ما قدر متیقنی نداشته باشیم و باید برای قدر متیقن دلیل لبی اخذ کرد. جایی که چیزی بر خلاف قواعد است باید قدر متیقن آن را أخذ کنیم. اعتماد به خبر ضعیف و عمل به آن، برخلاف آیات، بنای عقلا و مبانی عقلایی است «إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ ...»،[25] «إِنَّ الظَّنَّ لَا يغْنِي...».[26] آیات و روایات بسیاری دال بر اعتنا نکردن به خبر غیرمعتبر داریم، حال روایتی می‌گوید که به خبر غیرمعتبر اعتنا کنید، در اینجا باید قدر متیقن را بگیریم، قدر متیقن روایات اخبار من بلغ، در جایی است که خیر بودن آن چیز، مسلّم باشد نه اینکه مشکوک باشد. این سخن تا حدودی با بنای عقلا و آیه «إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا ...» سازگار است.
ثانیاً: امثال روایت صفوان[27] صراحت دارد که خیر بودن چیزی از خارج ثابت شده باشد نه اینکه با همین روایات غیرمعتبر، خیر می‌شود. ظاهراً در روایات من بلغ، خیر بودن عمل، مفروغ عنه است و فقط ثواب وارد شده است.


اشکال دوم
«ما قيل: من أن الروايات مختصة بما ورد فيه الثواب، فلايشمل ما دل على اصل الرجحان ولو استلزمه الثواب .... والاحسن في الجواب أن يقال: کثيرا من الاخبار المتقدمة خال عن اعتبار بلوغ الثواب على العمل، مثل رواية ابن طاووس والنبوي، وقد عرفت أن المراد بالثواب في اوليي روايات هشام وابن مروان کالمراد بالفضيلة في النبوي هو نفس العمل بعلاقة السببية، کما في قوله تعالى: «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ»[28].[29]
نقد و بررسی: چنان که در سابق گفتیم، در این بحث باید به قدر متیقن رجوع شود و قدر متیقن جایی است که ثواب بودن آن عمل مشخص باشد.


اشکال سوم
«ومنها: أن هذه الاخبار معارضة بما دل على لزوم طرح خبر الفاسق وجعل احتمال صدقه کالعدم ... والتحقيق في الجواب: أن دليل طرح خبر الفاسق إن کان هو الاجماع فهو في المقام غيرثابت، وإن کان آية النباء فهي مختصة ـ بشهادة تعليلها ـ بالوجوب والتحريم، فلابد في التعدي عنهما من دليل مفقود في المقام.[30]
نقد و بررسی: پاسخ شیخ(رحمه الله) درست نیست؛ دلیلی نداریم که تعلیل به وجوب و تحریم اختصاص دارد بلکه هر عملی که انسان مرتکب می‌شود و مخالف واقع بوده و خیر نباشد، باعث پشیمانی است.


نتیجه

آیه نبأ، روایات بسیار، حکم عقل و بنای عقلا دلالت می‌کنند که به خبر محتمل الکذب چه در واجبات و محرمات و چه در مستحبات و مکروهات اعتماد نکنید. اگر اخبار من بلغ برخلاف این مطلب دلالت کند، تعارض خواهد بود، مگر اینکه بگوییم: «من بلغه بطریق معتبر ولو لم یقله رسول الله» که تعارض پیش نمی‌آید؛ چون اخبار من بلغ، بلوغ را مطرح کرده ولی توضیح نمی‌دهد که طریقش معتبر باشد یا اعم. اگر قید «طریق معتبر» را اضافه نماییم یا مقیّد کنیم که خیریتش مسلّم باشد، نزاع خاتمه می‌یابد. عمل قدما نیز در جایی بوده که خیریت موضوع برای‌ آنها مسلّم بوده است.
محقق نائینی(رحمه الله) هم فرمایش مرحوم شیخ را قبول ندارند و قید طریق معتبر را در مستحبات مطرح می‌کند: «الإنصاف: أنّ ما أفاده الشيخ(رحمه الله) لايخلو عن ضعف، فانّ ما دلّ على اعتبار الشرائط في أخبار الآحاد لاينحصر بالإجماع و آية النبأ، بل العمدة في اعتبار الشرائط هو ما تقدم من الأخبار المتظافرة أو المتواترة، و هي تعمّ المستحبات».[31]


قید «رجاء» در برخی روایات
در بعضی روایات، جمله «ففعله رجاء ذلک ثواب» آمده است که باید به دو نکته توجه کرد:
نکته اوّل: «فاء» در «ففعله» «تفریع» بوده و ظهور در مسببیت دارد که دال بر احتمال مطلوبیت است؛ یعنی چون فلانی این ثواب را شنیده، عمل را به خاطر آن ثواب، مرتکب شده است. اگر این فاء نباشد آن موقع می‌توانیم بگوییم که عملش به خاطر ثواب نبوده و فقط خیر بوده که آن را انجام داده است.
نکته دوم: «رجاء ذلک الثواب» یعنی امید است که ثواب مذکور را به او بدهند؛ چون احتمال می­ داد ثواب مذکور را به او بدهند؛ یقین به ثواب نداشت، پس به امید آن ثواب، عمل را مرتکب شد و قصد رجاء داشت نه قصد ورود.
این دو نکته به عنوان اشکال بر کسانی که از این اخبار، استفاده استحباب می­کنند، مطرح می‌شود؛ چون در صورت استحباب، قصد رجاء نیست بلکه قصد ورود است، احتمال مطلوبیت نیست بلکه مطلوبیت حتمی است.
شیخ انصاری(رحمه الله) برای اثبات نظریه خود (استفاده استحباب از روایات اخبار من بلغ) وجوهی را مطرح می‌کند ازجمله اینکه علما از خبر ضعیف دال بر وجوب، استفاده استحباب می­کنند. ایشان می‌فرماید:
حيث يقولون بعد ذکر الرواية الضعيفة الدالة على الوجوب: (إن الرواية ضعيفة فتحمل على الاستحباب) [وحيث ان هذا الکلام تصريح في الحمل على الاستحباب على ضعف الرواية، طعن عليهم بأن ضعف الرواية کيف يصير قرينة للحمل على الاستحباب]؟ وأنت خبير بأن هذا شئ غيرمعقول لايصدر عن عاقل فضلا عن الفحول، فمرادهم ... هو أن الحکم بالنسبة إليها الاستحباب،[32] وأما معنى حمل الرواية على الاستحباب فهو أن يؤخذ بمضمونها من حيث الثواب دون العقاب، فکأنه قد الغيت دلالتها على اللزوم وعدم جواز الترک، تنزيلا لغيرالمعتبر منزلة المعدوم».[33]
نقد و بررسی: این توجیه مرحوم شیخ(رحمه الله) درست نیست؛ زیرا اگر روایت معتبر باشد باید وجوب اخذ شود و اگر معتبر نباشد نه وجوب استفاده می‌شود نه استحباب. صحیح نیست که برخلاف صریح روایت که وجوب است فتوای به استحباب دهیم. استحباب و وجوب مربوط به دلالت است نه به سند. سند نمی‌تواند دلالت را عوض کند؛ پس همان طور که برای وجوب و عقاب باید دلیل معتبر باشد، برای استحباب هم باید دلیل معتبر و صریح باشد.
پس از مرحوم شیخ هم اصولیین بحث کرده اند که آیا با اخبار من بلغ استحباب اثبات می‌شود یا نه؟ عده ای طرفدار و عده ای مخالف شیخ(رحمه الله) هستند.
صاحب کفایة(رحمه الله) هم قائل به استحباب است ولی تعبیر مرحوم شیخ را قبول ندارد. به نظر ایشان، ظاهر روایات من بلغ این است که ثواب برای عمل است نه برای بلوغ. فرمایش شیخ(رحمه الله) این بود که وقتی عملی ثواب دارد، استحباب شرعی هم دارد: «أن الأجر کان مترتبا على نفس العمل الذي بلغه عنه(صلی الله علیه و آله) أنه ذو ثواب وکون العمل متفرعا على البلوغ وکونه الداعي إلی العمل غيرموجب لأن يکون الثواب إنما يکون مترتبا عليه فيما إذا أتى برجاء أنه مأموربه وبعنوان الاحتياط بداهة أن الداعي إلى العمل لا يوجب له وجها وعنوانا يؤتى به بذاک الوجه والعنوان».[34]
نکته: تفاوتی در فرمایشات شیخ و آخوند(رحهمه الله) دیده می‌شود، مرحوم شیخ می‌فرماید: ثواب حتماً می‌رسد هرچند ثواب انقیاد، ولی مرحوم آخوند اصرار بر این دارد که همان ثواب خاص می­رسد و ثواب برای عمل است.
نقد و بررسی: فرمایش مرحوم آخوند اشکال دارد، زیرا فاء در «فعمله» یا بیان علت و معلول است یا نیست، در فرض اوّل، بلوغ ثواب علت است و عمل کردن معلول است؛ پس ثوابی که می‌دهند به خاطر بلوغ ثواب است نه به خاطر عمل. هرچه ابلاغ می‌شود به همان مقدار ثواب است؛ مثلاً اگر رسیده باشد که فلان عمل، ثواب ده حج را دارد، همان ثواب را می‌­دهند و اگر ثواب بیشتری رسیده باشد ثواب بیشتری می­ دهند. می­ توان گفت که ثواب، به خاطر بلوغ و عمل باهم است.
استحباب عمل در هر دو صورت، استفاده نمی‌شود؛ زیرا بلوغ، باعث ثواب است لذا عنوان تفضل خدا مطرح می‌شود که اگر راوی درواقع دروغ هم گفته باشد، خداوند به خاطر تفضل و لطف، آن ثواب را عنایت می‌فرماید؛ پس ثواب فقط به خاطر عمل محض نیست تا استفاده استحباب شود و همیشه ثواب، مستلزم استحباب نیست.
نکته: اصل ثواب و خیر بودن عمل در روایات من بلغ، مسلّم است؛ چون ثواب اضافی، حکایت شده است، «وان لم یقله رسول الله». آن ثواب خاص را خداوند به عنوان تفضل عنایت می‌فرماید.


وجه دوم: دلالت بر تفضل
دیدگاه شیخ انصاری(رحمه الله) در کتاب «رسائل» آن است که با حکم عقل، اخبار من بلغ بر اصل ثواب به عنوان انقیاد دلالت دارد و إخبار از تفضل می‌کند: «وإن کان الثابت بهذه الأخبار خصوص الثواب البالغ کما هو ظاهر بعضها فهو وإن کان مغايرا لحکم العقل باستحقاق أصل الثواب على هذا العمل بناء على أن العقل لايحکم باستحقاق ذلک الثواب المسموع الداعي إلى الفعل بل قد يناقش في تسمية ما يستحقه هذا العامل لمجرد احتمال الأمر ثوابا وإن کان نوعا من الجزاء والعوض إلا أن مدلول هذه الأخبار إخبار عن تفضل الله سبحانه على العامل بالثواب المسموع وهو أيضا ليس لازما لأمر شرعي هو الموجب لهذا الثواب بل هو نظير قوله تعالى «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»[35] ملزوم لأمر إرشادي يستقل به العقل بتحصيل ذلک الثواب المضاعف».[36]
نقد و بررسی: وجه دوم در جایی خوب است که خیر و حسنه بودن عمل، مسلّم باشد اما جایی که خیر و شر بودن عمل، مشکوک باشد، منقاد بودن فایده ندارد و آن روایت ضعیف هم نمی‌تواند خیریت آن عمل را اثبات کند؛ پس وجه دوم به طور مطلق درست نیست، اوّل باید خیریت عمل مسلّم باشد سپس بحث در منقاد بودن و ثواب بالغ از باب تفضل مطرح شود.
بعضی از علما همچون محقق عراقی(رحمه الله)،[37] محقق خویی(رحمه الله)[38] و محقق روحانی،[39] نظر مرحوم شیخ انصاری را پذیرفته و دسته ای از علما مانند آیت الله سبحانی[40] و آیت الله مکارم در مفاد روایات من بلغ پیرو مرحوم شیخ شده اند بلکه آیت الله مکارم می‌گوید: «هذا عمدة الا یراد علی الاستدلال بهذه الاخبار علی الاستحباب النفسی ولذلک وقع الاعلام فی حیص وبیص فی مقام الجواب عنه ...».[41]
اشکال: محقق اصفهانی(رحمه الله) وجه ارشادی را نپذیرفته و بر شیخ و پیروانش اشکال کرده است: «... وأخرى غيرمفروض الثّبوت فيستکشف ثبوتها بجعل الثّواب الخاصّ فيکون من باب جعل الملزوم بجعل لازمه والتّرغيب فيه».[42]
نقد و بررسی: این حرف درست نیست؛ وقتی اصل ثبوت آن کار مسلّم نباشد یعنی نمی­ دانیم که آن کار خیر است یا نه، چه طور به خاطر ثواب خاص، آن عمل، رجحان پیدا می­ کنند درحالی که خبر ضعیف است و احتمال کذب دارد؟
در ادامه می‌فرماید: «وأمّا ما عن شيخنا العلاّمة الأنصاري(رحمه الله) في رسالة البراءة «من أنّ مدلول هذه الاخبار عن تفضّل اللَّه سبحانه على العامل بالثّواب المسموع‏... ففيه: أنّ التفضّل بالمثوبات الخاصّة غيرمنافٍ لانبعاثها عن غرض مولوي يستدعى مطلوبيّة شرعيّة، إذ کلّ إحسانه تفضّل وکلّ نعمه ابتداء واستقلال العقل بتحصيلها بعد وعد الشارع بها امر ووعد الشارع بها بعنوان الإرشاد إلى الثّواب العقلي أمر اخر، ومقتضى الاخبار هو الوعد على العمل بثواب خاصّ لا يحکم به العقل فکيف يکون إرشاداً، وحيث إنّ الثّواب الخاصّ ليس مقتضى حسنه عقلاً فلا بدّ من أن يکون من حيث رجحانه شرعاً».[43]
مرحوم آیت الله تبریزی، مشابه همین نظررا دارد.[44]
نقد و بررسی: اشکال ایشان بر شیخ(رحمه الله) وارد نیست چون ایشان نمی‌گوید که تفضل با استحباب منافات دارد بلکه هر تفضّل کاشف از استحباب نبوده و ملازم با استحباب نیست.
ثانیاً درصورتی که عمل درواقع اشتباه بوده و کسی به خاطر یک روایت ضعیف آن را امتثال کرده است امکان دارد خداوند ثوابی به عنوان تفضّل به او عنایت فرماید، اما این تفضّل الهی کاشف از این نیست که آن عمل رجحان دارد و مستحب است؛ چون استحباب، حکم شرعی است و دلیل می‌خواهد.


وجه سوم: حفظ مستحبات واقعی
مرحوم امام(رحمه الله) در مفاد اخبار من بلغ وجه دیگری مطرح فرمودند: «المتبادر عرفاً من هذه الرویات هو انّ ذلک منهم(علیه السلام) نظیر الجعل فی الجعالة الاّ انه جعل فیها الثواب للعمل علی کل تقدیر سواء طابق الواقع ام لا حثًا للمکلفین علی المحافظةعلی الاعمال المندوبة فجعل الثواب علی فرض عدم مصادفة البالغ للواقع ـ ایضاًـ لئلاً یترکه المکلّفون کما انّه جعل الثواب لمقدّمات بعض العبادات کالحجّ حثاًوتحریضاً علی الاتیان به وحینئذ فلا تدل تلک الروایات علی استحباب ذلک العمل الذی بلغه ثوابه کما ذهب الیه فی الکفایة ...».[45]
مرحوم آیت الله سید باقر صدر[46] و مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی[47] هم مشابه همین نظر را دارند.
نقد و بررسی: این سخن، وجه مستقلی نیست بلکه نوعی توجیه و فلسفه اخبار من بلغ است که با دو وجه دیگر (کلام مرحوم شیخ انصاری و مرحوم اصفهانی) منافات نداشته و تفضل را قبول دارد. البته این واضح است که ایشان استحباب را قبول ندارد.
جمع بندی: از مجموع وجوه سه گانه در مفاد اخبار من بلغ، وجه دوم (نظر تفضّل) از همه بهتر بوده، اشکالی ندارد یا نسبت به دیگران کم است. محققین اصولی مانند آیات عظام عراقی، خوئی و روحانی(رحمه الله) هم بزرگ ترین مویّدان این نظریه هستند.

 

منابع
قرآن کریم
أجود التقريرات؛ نائينى، محمدحسين‏؛ مطبعه العرفان‏، قم، چ اول، 1352 ش.
أنوار الأصول؛ مکارم شيرازى، ناصر؛ مدرسه الامام علي بن ابي طالب‏(علیه السلام)، قم، چ دوم، 1428 ق.
بحار الانوار؛ مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏؛ دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چ دوم، 1403 ق.
تنقیح الاصول؛ موسوی خمينى، روح الله‏؛ موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني‏(رحمه الله)، تهران، چ اول، 1418 ق.
جامع أحاديث الشيعة؛ بروجردى، آقا حسين‏؛ انتشارات فرهنگ سبز، تهران، چ اول، 1386 ش.
دروس فی مسائل علم الاصول؛ تبريزى، ميرزا جواد؛ دار الصديقه الشهيده‏(علیها السلام)، قم، چ دوم، 1387 ش.
رسائل الفقهية؛ وحيد بهبهانى، محمدباقر بن محمد اکمل‏؛ موسسه العلامه المجدد الوحيد البهبهاني‏، قم، چ اول، 1378 ش.
عدة الداعي؛ حلّى، جمال الدين، احمد بن محمد اسدى ؛ دار الکتاب العربي، بیروت، چ اول، 1407 ق.
فرائد الأصول؛ انصارى، مرتضى بن محمدامين‏؛ موسسه النشر الاسلامي التابعه لجماعه المدرسين بقم‏، قم، چ پنجم، 1416 ق.
الفصول الغرویة؛ حائرى اصفهانى، محمدحسين بن عبدالرحيم‏؛ دار احياء العلوم الاسلاميه‏، قم، چ اول، 1404 ق.
فواید الاصول؛ نائينى، محمدحسين‏؛ نائينى، محمد حسين‏، قم، چ اول، 1376 ش.
الکافي؛ کلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ دار الکتب الإسلامية، تهران، چ چهارم، 1407 ق‏.
کفاية الأصول؛ آخوند خراسانى، محمد کاظم بن حسين‏؛ موسسة آل البيت‏، قم، چ اول، 1409 ق.
مباحث الاصول؛ صدر، محمدباقر؛ مطبعة مرکز النشرـ مکتب الإعلام الإسلامى‏، قم، چ اول، 1408 ق.
المحصول فی علم الاصول؛ سبحانى تبريزى، جعفر؛ موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، چ اول، 1414 ق.
مشارق الشموس في شرح الدروس ؛ خوانسارى، آقا حسين بن محمد ؛ سيد جواد ابن الرضا ؛ بی نا، بی جا، بی چا، بی تا.
مصباح ‏الأصول؛ خويى، ابوالقاسم‏؛ موسسه احياء آثار الامام الخوئي‏، قم، چ اول، 1422 ق.
مفاتيح الأصول؛ طباطبايى المجاهد، محمد بن على‏؛ موسسة آل البيت‏، قم، چ اول، 1296 ق.
مقالات ‏الأصول؛ عراقى، ضياءالدين‏؛ مجمع الفکر الاسلامي‏، قم، چ اول، 1420 ق.
منتقى ‏الأصول؛ روحانى، محمد؛ دفتر آيت الله سيد محمد حسيني روحاني‏، قم، چ اول، 1413 ق.
نهاية الدراية؛ اصفهانى، محمدحسين‏؛ موسسة آل البيت(علیهم السلام) لاحياء التراث‏، بیروت، چ دوم، 1429 ق.
هدایة المسترشدین؛ اصفهانى نجفى(ايوان کيفي)، محمدتقى بن عبدالرحيم‏؛ موسسه النشر الاسلامي‏، قم، چ دوم، 1429 ق.
وسائل ‏الشيعة؛ حر عاملى، محمد بن حسن‏؛ مؤسسة آل البيت (علیهم السلام)، قم، چ اول، 1409 ق.


پی نوشت ها
[1]. استاد و محقق حوزه علمیه، اتمام سطح 4، saifi512@gmail.com
[2]. وسائل‏الشيعة، ج 1، صص 61و 89.
[3]. الکافي، ج2، ص87؛ وسائل الشيعة، ج 1، ابواب مقدمة العبادات باب 18، ح 6.
[4]. وسائل‏الشيعة، ج 1، ص81.
[5]. الکافي، ج2، ص87؛ وسائل الشيعة، ج1، ح7.
[6]. وسائل الشيعة، ج1، ابواب مقدمة العبادات، باب 18، ح1؛ جامع الاحاديث ج1، باب 9 از ابواب مقدمة العبادات ح4.
[7]. وسائل الشيعة، ج1، ابواب مقدمة العبادات، باب 18، ح9.
[8]. عدة الداعي، ص12؛ وسائل الشيعة، ابواب مقدمة العبادات، باب 18، ح 8.
[9]. عدة الداعي، ص13؛ جامع احاديث الشيعة، ج1، باب 9 از ابواب مقدمة العبادات، حديث الخير.
[10]. أجودالتقريرات، ج 2، ص 207؛ أنوار الأصول، ج 3، صص 90 ـ 91.
[11]. مفاتيح الأصول، ص348.
[12]. رسائل الفقهية، ص143.
[13]. همان، ص144.
[14].همان، صص148 ـ 149.
[15]. أجودالتقريرات، ج 2، صص 208 ـ 209.
[16]. منتقی الأصول، ج 1، صص38 ـ 39.
[17]. الفصول الغرویة، ص305.
[18]. هدایةالمسترشدین، ص422.
[19]. بحار الانوار، ج2، صص256ـ257.
[20]. مفاتیح الاصول، ص 348.
[21]. هدایةالمسترشدین، صص422ـ423.
[22]. رسائل فقهية، صص 144 ـ 145.
[23]. مشارق الشموس، 34.
[24]. رسائل فقهية، ص150.
[25]. حجرات/ 6.
[26]. یونس/36.
[27]. من بلغه شئ من الثواب على شئ من الخير فعمل ... الخ.
[28]. آل عمران/ 133.
[29]. رسائل فقهية، ص 151.
[30]. همان، ص152.
[31]. فوائدالاصول، ج3، ص414.
[32]. مشارق الشموس، ص 34.
[33]. رسائل فقهية، ص 164.
[34]. کفايةالأصول، ص353.
[35]. انعام/ 160.
[36]. فرائدالأصول، ج 1، صص 384 ـ 385.
[37]. مقالات ‏الأصول، ج 2، صص 206ـ207.
[38]. مصباح ‏الأصول، ج 2، ص 319.
[39]. منتقی الأصول، ج 4، صص 525ـ 526.
[40]. المحصول فی علم الاصول، صص 428ـ 429.
[41]. انوار الاصول، ج3، ص94.
[42]. نهايةالدراية، ج 2، صص 538ـ 539.
[43]. همان.
[44]. دروس فی مسائل علم الاصول، ج3، صص 317ـ 318.
[45]. تنقیح الاصول، ج3، ص 336.
[46]. مباحث الاصول، ج2، ص128.
[47]. دراسات فی الاصول، ج2، ص561.

 

گالری تصاویر محصول
تصاویر
بیشتر