در این مقاله، مفهوم هیپنوتیزم، خواب مصنوعی، کاربردها و سپس حکم فقهی آن با توجه اقوال فقها تبیین و بررسی شده و بعد به ارتباط آن با اخبار غیبی پرداخته است. از آن جایی که این مسأله امروزه مورد توجه بوده و دین اسلام نیز کاملترین ادیان تا روز قیامت است، پس ضرورت دارد که درباره آن تحقیق شود. از مهمترین نتایج تحقیق این است که جایگاه هیپنوتیزم و خواب مصنوعی در فقه و کاربردهای مختلف آن در علم پزشکی و غیره برای مردم و محققان ذکر شده است. همچنین ارتباط بین هیپنوتیزم و خواب مصنوعی برای دستیابی به اخبار غیبی با توجه به اقوال فقها تبیین شده است. از یافتههای مقاله این است که هرچند امکان دارد که از طریق هیپنوتیزم و خواب مصنوعی دستیابی به اسراری داشته باشند، ولی پذیرفتن صدق آن در همه موارد مشکل است. روش تحقیق این مقاله، کتابخانهای و توصیفی است.
واژگان کلیدی: خواب مصنوعی، هیپنوتیزم، اخبار غیبی، دستیابی به غیب.
خداوند با تصریح قرآن کریم به همه چیز قادر است «أَوَلَمْ يرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لَا رَيبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلَّا کُفُورًا»[1] آیا نمیبینند که خدا آسمانها و زمین را خلق کرده و قادر است که مثل آن را هم بیافریند و برای آن وقتی معین کرده که شکی در آن نیست؛ پس ستمکاران انکار میکنند و ظالمان چیزی جز کفران ندارند.
خداوند، قدرت مطلق دارد، همه چیز، تحت سیطره او است، از روح خودش در انسان قرار داده و آدمی را بهعنوان خلیفةالله روی زمین معرفی نموده است؛ ازاینرو انسان دارای قدرتهای جسمی و روحی عجیبی است که فراتر از تصور خود اوست، بلکه قدرت روحی بشر بهمراتب بالاتر از قدرت جسمانی اوست. ازطرفی، بشریت همواره بهدنبال کشف اسرار هستی و مجهولات مخفی و پنهان بر او بوده است تا بتواند از این طریق به مطلوب خود دست یابد. به مرور زمان، انسان به نیرویی درون خود پیبرد که میتوانست از طریق خواب، به قدرت و اخباری دست یابد که پیشتر بر آدم پنهان بود. علمای گذشته از آن در ضمن کتب خود به «التنویم الصناعی» تعبیر کردهاند به معنای خواب مصنوعی و معادل یا نزدیک به هیپنوتیزم است که در عصر حاضر بیشتر مورد توجه قرار گرفته و فقها حکم آن را بررسی کرده اند.
مقالاتی در این زمینه نوشته شده ازجمله «هیپنوتیزم درمانی در فقه امامیه» از عباس نوری در سال 1397 و «نقش هیپنوتیزم در شکلگیری اعمال مجرمانه و بررسی ابعاد فقهی و حقوقی آن» از محمدتقی فخلعی و هدیه نصیری در سال 1400 ولی امتیاز این تحقیق آن است که ماهیت هیپنوتیزم و خواب مصنوعی تبیین، حکم فقهی آن بررسی شده و سپس به ارتباط آن با اخبار غیبی پرداخته است که تا کنون تحقیقی اینگونه نوشته نشده است.
اصل واژه «هیپنوتیزم» از واژه یونانی بهمعنای «خواب» مشتق شده است. در «خوابآلودگی»، «خواب مغناطیسی» و «خواب مصنوعی» تمرکز فوق العاده فکر بین خوابگو و خوابرو از حیث عاطفی و روحی خاصی برقرار میشود که موجب یادآوری آموختههای خویش و دیدن افکار خوابگذار در آن موضوع خاص میگردد. گاهی درباره اتفاقاتی که در آینده میخواهد پیش بیاید به فرد، الهام و القا شده و اطلاع داده میشود.[2]
صاحب تفسیر المنار درباره خواب مغناطیسی میگوید: خواب مغناطیسی مشهور و فراگیر شده است که از طریق خواب مصنوعی با استفاده از اراده برخی افراد به دست میآید و تأثیرش بر روح کسانی است که آنها را میخوابانند یا در برخی اعمال که در اینجا مجالی برای توضیح نیست. با آن، فرد خوابیده، آگاهی و احساس خود را نسبت به همه چیز از دست میدهد بهجز کسی که او را میخواباند. روحش در اختیار اوست، پس اگر او را به انجام کاری امر کند، به اندازهای که آمادگی آن را داشته باشد، تسلیم اراده او میشود.[3]
مرحوم کاشف الغطاء درباره خواب مصنوعی میگوید: هیپنوتیزم، خوابی ساختگی عمیق است که در آن پدیدههای ماوراء الطبیعه در حالت خواب ظاهر میشوند و ثابت میکنند که او روحی متمایز از بدن خود دارد.[4]
عامل خوابکننده با پاسهای طولی تا به هر درجه که بخواهد و بتواند خوابرونده، آزمایششونده یا مدیوم را میخواباند، سپس تلقین فکر را بهطریقی انجام میدهد که خاطرات زندگانی فعلی را تا هنگام ولادت، در او بیدار کند و همان عمل را امتداد داده و خواب را عمیقتر میکند تا خاطرات زندگانی پیش از حیات فعلی نیز ظاهر گردد.
شخص خوابرونده با مغناطیس فکر میکند، میبیند، درک میکند؛ بهطوری که حتی آزادی معنوی خود را هم درک مینماید. کسی که به خواب مصنوعی فرو رفته باشد، اگر خوابکننده او در فاصله دوری با فرد دیگری آهسته و درگوشی حرف بزند، با اینکه اشخاص دیگری در آنجا با صدای بلند، حرف میزنند، معمولی کلمات خیلی آهسته سخنان گوینده خود را شنیده و درک مینماید.
باید دانست که تمام خاطرات زندگانی فرد را میتوان با خواب مصنوعی وی به دست آورد؛ چون فرد در خواب مصنوعی، قسمت از خاطرات زندگانی گذشته را بیان میدارد مثل این است که شخص فعلا در همان خاطرات گذشته قرار گرفته است و عادات، رفتار و خصوصیات آن زمان را از خود بروز میدهد. مثلا دختر و یا پسر بیستسالهای را به خواب مصنوعی میبرند و به او میگویند که در ششسالگی بیدار شود؛ درنتیجه شخص خوابرونده، خصوصیات ششسالگی خود را بروز میدهد، کودکوار داد میزند و از این سمت به آن سمت میدود. خوابروندهها هنگام هیپنوتیسم، معمولا اراده خود را از دست میدهند و اراده عامل بر آنها مسلط میشود، ولی گاهی با تلقیناتی که با خلق و خوی آنها بسیار متفاوت است، مخالفت میکنند و در بعضی موارد در این حالت، بلا فاصله بیدار میشوند.[5]
هیپنوتیزم، خوابی ساختگی است که است که توسط متخصصان این علم انجام میشود. خوابشونده به خواب عمیقی فرو میرود که در آن، اعضای بدنش از حرکت و احساس باز میایستند و تنها صدای هیپنوتیزمکننده را میشنود، تحت تأثیر افکارش قرار میگیرد و بدون تردید به دستوراتش عمل میکند.[6]
شیخ محمد آصف محسنی درباره اولین کسی که درباره هیپنوتیزم کتاب نوشت، میگوید: زمانی که جیمز بوراید (۱۸۴۰ میلادی) کتاب خود را درباره خواب مصنوعی منتشر کرد، پزشکی رسمی به او اهمیتی نداد و احترامی به او نکرد. آنچه ما را به مزایای پزشکی آن کشاند، دو پزشک، «آدام» از باردو و بهویژه «لبوات» از نانسی بودند. او با آزمایشهای متعدد خود، اولین کسی بود که فکر کرد میتوان از آن بهرهمند شد و از نظر علمی امکان تأثیرگذاری بر بیماران با این هیپنوتیزم را از نظر تلقین و ایجاد تأثیرات عالی در برابر بیماریها نشان داد.[7]
شرط اول: تمایل به هیپنوتیزم شدن، قبل از هر چیز باید خود سوژه قلبا مایل به هیپنوتیزم شدن باشد و تا مایل به هیپنوتیزم نباشد، هیچ تلقین و عمل دیگری موثر نیست. فکر، کاری میکند که جاسوسان میکنند؛ اینگونه که جاسوس، طرف مقابل را دستگیر کرده، دست و پای او را میبندند و بهزور مواد مخدر را به بازوی وی تزریق میکند. هنگامی که از طریق نارکو هیچنوز به حالت نیمهبیهوشی یا نیمهخواب درآمد، پرسشهای لازم را میپرسد. حالت دیگری وجود دارد که وقتی شخصی چندین مرتبه و با میل خود هیپنوتیزم شد، این امکان هست که به کمک علائم قانون بازتاب شرطی، نظیر خواب یا علائم قراردادی دیگر، سوژه را در هر کجا بهزور هیپنوتیز مینماید.
شرط دوم: تمرکز فکر: سوژه، پس از اینکه راضی و مایل شد که هیپنوتیزم شود، باید عامل، سعی کند که فکر او را متمرکز نماید و چشم وسیله خوبی برای این کار است. نقش چشم در هیپنوتیزم، ایجاد و تمرکز فکر است؛ معمولا وقتی عامل به سوژه میگوید که به چشمهای من با دقت نگاه کن، خودبهخود اکثر سوژهها قادر نیستند به چیزی فکر کنند و هرچه این نگاه ادامه یابد، تمرکز سوژه بیشتر میشود.
شرط سوم: شُلبودن سوژه، هیپنوتیزمشونده هرچه بیشتر بتواند عضلات دست و پا و تمام بدنش را شلتر و سستتر کند، توجه و تمرکزش آسانتر خواهد بود.
شرط چهارم: تلقین هنگامی در سوژه مؤثر است که فکرش متمرکز باشد و فکر سوژه هنگامی متمرکز میشود که عضلاتش شل و نگاهش به چشم هیپنوتیزمشونده یا شیء براق متمرکز بوده و به هیچ چیز فکر نکند.
شرط پنجم: قانون بازتاب شرطی: برای اینکه تلقین، سریعتر اثر نماید، میتوان به سوژه گفت که شما هماکنون همانگونه که شبها در رختخواب به خواب میروی، راحت و عمیق خواهی خوابید. واژه خواب و یادآوری خواب شب، همان عامل محرک در قانون بازتاب شرطی است؛ مثلا وقتی بوی ترشی و غذایی را استشمام میکنی بزاق دهان ترشح میشود.
مرحوم کاشف الغطاء درباره کاربرد هیپنوتیزم میگوید: ثمره عملی هیپنوتیزم این است که جسد را بهصورت موقت، بهگونهای قرار میدهد که اثرپذیری ندارد و حواس و مشاعر او تعطیل میشود.[8] در خواب مصنوعی، اثر عملی وجود دارد و بدن بهگونهای میشود که تحت تأثیر خارج قرار نمیگیرد و از همین جا کاربرد آن ظاهر میشود که در پزشکی و غیره مورد استفاده قرار میگیرد.
دانشمندان روانشناسی، پزشکان، خطبا و وعاظ از علم هیپنوتیزم بهرههای وافری بردهاند و کسانی که از این علم برخوردار باشند، میتوانند بر مخاطبین خود اثرات فراوانی گذاشته و با تمرکز فکری که این علم دارد افراد را به حالت خلسه برده که هم جنبه درمانی مریض را دارد و هم موجب رضایتمندی مخاطبان و لذتبردن آنها شود.
این علم نقش عالی در معالجه بیماریهای روانی و جسمی دارد که حرف و تلقین، مانند داروها بر اعضای بدن اثر میگذارد. با این علم میتوان غدههای داخلی بدن را تحریک کرد. با حرف و تلقین از راه اعصاب، غدد مترشحه داخلی را تحریک میکنند؛ در نتیجه غدد مترشحه داخلی هورمونهایی تولید میکنند که شخص را معالجه یا بیمار میکند.[9] از هیپنوتیزم میتوان در عمل جراحی استفاده کرد؛ نظیر بریدن پا، کشیدن دندان، جراحی قلب، زایمان و ....
با این علم میتوان کودکان را بهتر تربیت کرد و سرنوشت آنها را پیریزی نمود. میتوان دانشآموز را به درس خواندن علاقمند کرد، میزان هوش و استعداد او را بالا برد و حافظه را تقویت نمود. با هیپنوتیزم میتوان عادت منفی و مضر را از بین برد. با این علم میتوان بسیاری از ناراحتیهای فکری و اختلالات روانی را معالجه کرد.
از هیپنوتیزم میتوان در ارتش و جنگهای امروزی استفاده کرد، ترس و تشویش سربازان را میتوان از بین برد و مأموران میتوانند از هیپنوتیزم در کتمان یا افشای اسرار و مقاومت در مقابل شکنجهها استفاده کنند.[10]
اقوال فقها درباره هیپنوتیزم مختلف است و بعضی قائل به حرمت مطلقا هستند و بعضی درصورت ضرر حکم به حرمت کردهاند و بعضی آن را برای معالجه و اغراض عقلایی جایز دانستهاند.
«هل یجوز تحضیر الارواح و التنویم المغناطیسی؟ کلاهما غیر جائز».[11] آیا احضار ارواح و خواب مصنوعی جایز است؟ هر دوی آنها جایز نیستند.
علامه طباطبایی میگوید: از جمله هنرهایی که امروزه به شعبده ملحق میشود خواب مصنوعی و احضار ارواح است. این دو از تاثیر اراده و تصرف در خیال محقق میشود.[12]
آیتالله مکارم شیرازی دربرابر کسانی که آن را از اقسام سحر میدانند، معتقد است که ظاهرا خواب مغناطیسی به ذات خود جزء جادو نیست بلکه کاری شایع است که دارای مقدمات شناخته شدهای است. بهجای مواد بیحسی از آن در پزشکی امروزی استفاده میکنند یا برای کشف علت بیماریهای روانی که در حالات ظاهری آشکار نیست، استفاده میشود؛ چون حواس او جمع است و هنگامی که حواس او از بین رفت، شعور باطنی او میماند.[13]
شهید صدر (رحمهالله) نیز خواب مغناطیسی و احضار ارواح را به سحر ملحق میداند.[14] وی، خواب مصنوعی یا هیپنوتیزم را از فنونی میداند که حرام و ملحق به شعبده و سحر هستند. احضار ارواح نیز همان حکم را دارد.
درباره هیپنوتیزم از آیتالله تبریزی (رحمهالله) پاسخ داد: چنانچه احتمال ضرر نسبت به آن کسی که هیپنوتیزم روی او انجام گیرد، داده شود، جایز نیست.[15]
امام خمینی (رحمهالله) معتقد است: اگر برای هدف عقلایی و با رضایت کسی که میخواهد هیپنوتیزم شود صورت گیرد و همراه با کار حرامی نباشد، اشکالی ندارد. بهطورکلی یادگیری هیپنوتیزم و استفاده از آن برای غرض عقلایی حلال و اشکال ندارد؛ بهشرط اینکه با رضایت کسی که میخواهد به خواب مصنوعی برود و ضرر قابل اعتنایی نداشته باشد.[16]
آیتالله فاضل (رحمهالله) درباره درمان با هیپنوتیزم میگوید: استفاده از روشهای درمانی نامتعارف مانند هیپنوتیزم و نظایر آن اگر اطمینان به تأثیر آنان باشد یا برای مریض، ضرری نداشته باشد، اشکال ندارد.[17]
آیتالله موسوی اردبیلی میگوید: خواب مصنوعی هنگامی که اثر بدی بر آن مترتب نباشد یا درمان برخی از بیماریها متوقف بر آن باشد، دلیلی بر حرمتش نیست، ولی اگر اثر بدی بر آن مترتب باشد یا در آن خطری بر جان کسی باشد، حرام میشود و مسبب آن ضامن است.[18]
آیتالله خامنهای میگوید: بهطورکلی یادگیری هیپنوتیزم و استفاده از آن با عقلایی حلال، اشکال ندارد بهشرط اینکه با رضایت کسی که میخواهد به خواب مصنوعی برود باشد و ضرر قابل اعتنایی نداشته باشد.[19]
آیتالله مکارم شیرازی در پاسخ به پرسش درباره استفاده از هیپنوتیزم در معالجه برخی بیماریهای روانی و جسمانی مانند آسم، چاقی، بیماریهای زنان و مانند آن توسط پزشک میگوید: اگر تجربه و آگاهی کافی داشته باشد و آثار منفی یا خلاف شرعی بر آن مترتب نگردد، اشکالی ندارد.[20]
«الظاهر ان التنویم المغناطیسی مع رضایة الطرف لیس محرما لعدم صدق السحر وعدم الضرر وعدم کونه تصرفا فی الاخر بدون ارادته».[21] ظاهرا خواب مغناطیسی با رضایت طرف، حرام نیست؛ چون سحر صدق نمیکند و ضرر هم ندارد و تصرف بر دیگری بدون اراده هم نیست.
«هل التنویم المغناطیسی محرم فی الاسلام؟ لا باس فیه للاغراض الطبیة وما شابهها واما اذا کان القصد منه کشف الخفایا او الاخبار عن الماضی او المستقبل او الحاضر فلا یجوز».[22] آیا خواب مغناطیسی در اسلام حرام است؟ اگر برای اهداف پزشکی و مانند آن باشد، اشکالی ندارد ولی هنگامی که قصد از آن کشف امور پنهان یا خبرهای گذشته، آینده یا حال باشد، جایز نیست.
غیب در آموزههای دینی دو قسم است: غیب مطلق و غیب نسبی. غیب مطلق آن واقعیت ناشناختهای است که هیچ گاه و در هیچ شرایطی برای آدمیان آشکار نخواهد شد و آدمی در هر درجهای از تعالی که باشد به کنه آن پی نمیبرد؛ مانند غیب ذات احدیت حق که نه در دسترس عقل حکیم است و نه مشهود دل عارف هر حکیمی و هر عارفی. امام علی بن الحسین (علیهماالسلام) در دعای عرفه فرمود: «انت الذی قصرت الاوهام عن ذاتیتک وعجزت الاوهام عن کیفیتک ولم تدرک الابصار موضع اینیتک».
غیب نسبی آن قسم واقعیتهایی است که به اعتباری نهان و به اعتباری عیان است؛ مانند رخدادهای آینده که برای اکنون ما غیب است و نمیدانیم فردا و پس از آن چه رخدادهایی پدید میآید، ولی با گذشت زمان برای ما مشهود میگردد. البته موضوع آگاهی پیامبران و امامان از غیب و غایب در مورد آدمیان است، وگرنه برای خداوند همه چیز آشکار است و هیچ چیز از قلمرو علم خداوند پنهان و پوشیده نیست.[23]
در قرآن کریم در آیات متعدد خداوند به «عالم الغیب و الشهادة» توصیف شده است چنان که در برخی آیات دیگر، علم غیب به خداوند اختصاص یافته است.
از سوی دیگر، مفاد روایات متعدد برخورداری پیامبران الهی و جانشینان آنان بهویژه رسول خاتم (صلیاللهعلیهوآله) و اهلبیت آن حضرت (علیهالسلام) از علم غیب است. شاهدش این آیه است: «عَالِمُ الْغَيبِ فَلَا يظْهِرُ عَلَى غَيبِهِ أَحَداً؛ إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ...»[24] دانای غيب اوست و هيچ کس را بر اسرار غيبش آگاه نمیسازد، مگر رسولانی که آنان را برگزيده.
خداوند در این آیه بهصراحت از اعطای علم غیب به پسندیده و برگزیده خود، سخن میگوید. البته منشأ علم غیب خدا و حجتهای او متفاوت است. منشأ علم غیب خدا پیدایش هستی از مشیت او و آفرینندگیش است؛ او این خصیصه را از کسی نگرفته است. منشا علم غیب حجتهای او افاضه و اعطای خدای تعالی است. بر پایه روایاتی ائمه (علیهالسلام) علم غیب را از خود نفی کردهاند که ممکن است مراد از علم غیب در این روایات، ذات الهی باشد که دست نایافتنی است و امکان علم به آن برای احدی میسر نیست.
آیتالله سبحانی دیدگاه بعضی از علمای اسلام را درباره علم غیب ذکر میکند: شیخ بزرگوار محمد بن نعمان مفید مینویسد: کسی را میتوان بهطورمطلق دارای صفت عالم به غیب دانست که علم او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد. علم هیچ کس جز خداوند بزرگ، ذاتی نیست؛ ازاینرو شیعه معتقد است که نباید درباره امامان بهطورمطلق گفته شود که عالم به غیب هستند، بلکه علم آنان مستفاد از از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و سرانجام به تعلیم الهی است.
مفسر عالیقدر شیعه، مرحوم شیخ طبرسی مینویسد: به عقیده شیعه کسی را میتوان با جمله عالم به غیب توصیف کرد که همه غیبها را بداند و علم او ذاتی باشد، هیچ کس جز خدا چنین نیست. خبرهای غیبی فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از علی (علیهالسلام) و دیگر امامان (علیهالسلام) نقل کردهاند همه از رسول خدا به آنان رسیده و رسول خدا نیز از خداوند آموخته است.
محمد بن شهر آشوب مینویسد: پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند، اما نه به این معنا که علم آنان ذاتی باشد، بلکه خداوند بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است. عقیده به اینکه علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد، مستلزم شرک است.
ابنمیثم بحرانی مینویسد: منظور از علم غیبی که جز خدا نمیداند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد و علم غیب بدون تعلیم، اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر کس از غیب آگاهی یابد به تعلیم الهی بوده است.
ابنابیالحدید معتزلی مینویسد: ما انکار نمیکنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشد که از غیب خبر بدهند اما میگوییم که آگاهی آنان از غیب مستند به خداوند است و خداوند وسیله آگاهشدن آنان را از غیب فراهم میآورد.[25]
چنانچه فردی از راه هیپنوتیزم و خواب مصنوعی به دزدی یا فسق کسی پی ببرد، نمیتواند آثار دزدی یا فسق بر آن مترتب کند. در روایات متعدد از مراجعه و تصدیق کسانی مانند کاهنان و رمالان که مدعی علم غیب هستند نهی شده است. تکلیف انسان درباره دیگران مبتنی بر علمی است که از راههای عادی که شرع مقدس آنها را ملاک و میزان قرار داده به دست میآید، نه از راههای غیرعادی که شرع آن را ملاک قرار نداده است.[26]
بعضی از فقها در ضمن مباحث خود درباره هیپنوتیزم یا خواب مصنوعی و ارتباط آن برای دستیابی به غیب، مطالبی را ذکر کردهاند که به آن اشاره میکنیم.
رشیدرضا درباره ارتباط خواب مصنوعی با اخبار غیبی میگوید: از طریق تجربه بسیار ثابت شده که خوابکننده از خوابشده درباره چیزهای غایب یا پنهان میپرسد: آنها چه هستند و کجا هستند؟هنگامی که از او درباره آن میپرسد، روحش بهسوی آن متوجّه میشود، آن را میبیند و به او میگوید؛ پس راست میگوید.[27]
آیتالله تبریزی میگوید: در صورت ترس از آسیبرساندن به کودک یا شخص دیگری، هیپنوتیزم جایز نیست. درهرصورت وقایع و حوادثی که از این طریق به دست میآید، اعتباری ندارد.[28]
«در نتیجه، پدیدههای ماوراء طبیعی از او ظاهر میشود که ثابت میکند، روحی متمایز از بدن دارد. روح او ممکن است به مناطق دور از محل خواب او حرکت کند و اسرار آن آشکار شود که در بیداری نمیداند. او ممکن است به زبانهایی صحبت کند که تسلط ندارد و درباره چیزهایی بگوید که از آنها اطلاعی ندارد.[29]
آیتالله مکارم درباره دستیابی از طریق هیپنوتیزم به اخبار غیبی میگوید: هیپنوتیزم شامل حرکت در اطراف، رفتن به مناطق مختلف، انجام بسیاری از فعالیتها و موارد دیگر است. برخی از روحهای قدرتمند میتوانند در دنیای بیداری نیز به مناطق دوردست سفر کنند و اسرار آن مناطق را بیاموزند.[30]
خواب مصنوعی یا هیپنوتیزم انسان را دارای این قوه میکند که روح میتواند حرکت داشته باشد، فعالیت انجام دهد و حتی اطلاعاتی از اسرار به دست بیاورد. درمقابل کسانی هستند که اصل آن را انکار میکنند یا شک دارند که روح با این ابزار بتواند اخباری را کسب کند.
آیتالله سبحانی میگوید: آنها از طریق هیپنوتیزم با ارواح ارتباط برقرار میکنند و خوابشده از ارواح درباره واقعیت، گذشته و شرایطشان، پرسش میکند. شاید خوابشده به برخی از این پرسشها پاسخ دهد و بگوید فلان روح در این دنیا در بدن گیاه یا حیوان یا انسان است، اما او از کجا میدانست که آنچه از سوی واسطه گفته شده درست بوده و از شیطان یا قوای خیالی او الهام نشده است.[31]
فقها درباره کسی که با هیپنوتیزم، خبر غیبی دهد قائل به عدم جواز هستند و اعتبار ندارد.
آیتالله مکارم شیرازی دراینباره میگوید: هیپنوتیزم و مانند آن ظاهرا در بسیاری از مفاسد و ملاکات با طالعبینی شریک هستند. اگر اخبار آن با قاطعیت یا استقلال یا بهگونهای باشد که منکر حکم خداوند و اراده او و عدم تأثیر دعا و افشای اسرار مردم و علم به اسرار آنان و ادعای علم غیب باشد، حرام است.[32]
خواب مغناطیسی یا همان هیپنوتیزم، اگر برای اهداف پزشکی و مانند آن باشد، اشکالی ندارد، ولی هنگامی که هدف از آن کشف امور پنهان یا خبرهای گذشته، آینده یا حال باشد، جایز نیست.
بعضی فقها درباره هیپنوتیزم و خواب مصنوعی قائل به عدم جواز هستند و آن را ملحق به سحر و کهانت دانستهاند. بیشتر فقهای حاضر معتقدند که اگر برای معالجه، ضرورت و هدفی عقلایی همراه با اراده و رضایت، باشد جایز است.
پذیرش صدق اخبار به دست آمده از هیپنوتیزم مشکل است. در دین اسلام خبرهای غیبی مسلّم و موثق، معطوف به سخن انبیا و ائمه طاهرین (علیهالسلام) است، مگر اینکه ثابت شود و در همه موارد قابل صدق باشد که در این موضوع اگر به صورت کلی مردود نباشد حداقل مورد تردید است.
قرآن کریم
1. اردبیلی، سیدعبدالکریم، نهج الرشاد، 1431ق، چ چهارم، قم، مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی موسوی اردبیلی.
2. آورماند، مک گیل، دائرة المعارف هیپنوتیزم، 1371ش، بیچا، بیجا.
3. تبریزی، میرزاجواد، استفائات جدید، 1385ش، چ3، قم، سرور.
4. تبریزی، میرزاجواد، صراط النجاة في أجوبة الإستفتائات، 1433ق، بیچا، قم، دار الصديقة الشهيدة (علیهاالسلام).
5. حسینی خامنهای، سیدعلی، اجوبة الاستفتائات، 1424ق، چ1، قم.
6. حسینی شیرازی، سیدمحمد، ایصال الطالب الی المکاسب، بیتا، بیچا، تهران، اعلمی.
7. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، 1990م، بیچا. قاهره، الهيئة المصرية العامة للکتاب.
8. سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، 1385ش، چ پنجم، قم، موسسه امام صادق (علیهالسلام).
9. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، 1388ش، چ سوم، قم، دار القرآن الکريم.
10. صدر، سیدمحمد، ما وراء الفقه، 1420ق، چ اول، بیروت، المحبين للطباعة والنشر.
11. طاووسی، شعبان، روانشناسی هیپنوتیزم، 1362ش، چ چهارم، تهران، انتشارات ایران.
12. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان في تفسیر القرآن، 1374ش، چ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
13. کاشف الغطاء، سیدمحمدرضا، الغیب و الشهادة، 1364ق، بیجا، بیچا، بینا.
14. گلپایگانی، سیدمحمدرضا، ارشاد السائل، 1413ق، چ دوم، بیروت، دارالصفوة.
15. گلپایگانی، سیدمحمدرضا، مجمع المسائل، 1409ق، چ2، قم، دارالقرآن الکريم.
16. لنکرانی، محمدفاضل، احکام پزشکان و بیماران، 1427ق، چ اول، قم، مرکز فقهى ائمه اطهار (علیهالسلام).
17. لنکرانی، محمدفاضل، پاسداران وحی، 1387ش، چ اول، قم، مرکز فقهى ائمه اطهار (علیهالسلام).
18. محسنی، محمدآصف، المعاد فی ضوء الدین و العقل و العلم، 1395ش، چ دوم، تهران، بینا.
19. مکارم شیرازی، ناصر، الفتاوی الجدیدة، 1427ق، چ دوم، قم، مدرسة الامام على بن ابى طالب (علیهالسلام).
20. مکارم شیرازی، ناصر، انوار الفقاهة-کتاب التجارة، 1426ق، چ اول، قم، مدرسة الامام على بن ابى طالب (علیهالسلام).
21. مکارم شیرازی، ناصر، نفحات القرآن، 1426ق، چ اول، قم، مدرسة الامام على بن ابى طالب (علیهالسلام).
22. موسوی خمینی، سیدروحالله، توضیح المسائل، 1424ق، چ هشتم، قم.
23. موسوی کعبی، سیدعلی، المعاد یوم القیامة، 1381، چ اول، قم، آلالبیت (علیهالسلام).
24. هاشمیشاهرودی، سیدمحمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهالسلام)، 1382ش، چ اول، بیجا، موسسه دایره المعارف فقه اسلامی.
[1]. سوره اسراء، آیه 99.
[2]. آورماند، مک گیل، دائرة المعارف هیپنوتیزم، ص73.
[3]. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، ج9، ص141.
[4]. کاشف الغطاء، سیدمحمدرضا، الغیب و الشهادة، ج1، ص31.
[5]. محسنی، محمدآصف، المعاد فی ضوء الدین و العقل و العلم، ج1، صص 319-320.
[6]. موسوی کعبی، سیدعلی، المعاد یوم القیامة، ج1، ص69.
[7]. محسنی، محمدآصف، المعاد فی ضوء الدین و العقل و العلم، ج1، ص264.
[8]. کاشف الغطاء، سیدمحمدرضا، الغیب و الشهادة، ج1، ص31.
[9]. طاووسی، شعبان، روانشناسی هیپنوتیزم، ص19.
[10]. همان، ص106.
[11]. گلپایگانی، سیدمحمدرضا، ارشاد السائل، ص185.
[12]. طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان في تفسیر القرآن، ج1، ص245.
[13]. مکارم شیرازی، ناصر، انوار الفقاهة- کتاب التجارة، ص233.
[14]. صدر، سیدمحمد، ما وراء الفقه، ج3، ص73.
[15]. تبریزی، میرزاجواد، استفائات جدید، ج2، ص460.
[16]. موسوی خمینی، سیدروحالله، توضیح المسائل، ج2، ص981.
[17]. لنکرانی، محمدفاضل، احکام پزشکان، ص55.
[18]. اردبیلی، سیدعبدالکریم، نهج الرشاد، ج1، ص458.
[19]. حسینی خامنهای، سیدعلی، اجوبة الاستفتائات، ص270.
[20]. مکارم شیرازی، ناصر، استفتائات جدید، ج3، ص516.
[21]. حسینی شیرازی، سیدمحمد، ایصال الطالب الی المکاسب، ج2، ص296.
[22]. مکارم شیرازی، ناصر، الفتاوی الجدیدة، ج1، ص144.
[23]. لنکرانی، محمدفاضل، پاسداران وحی، ج1، ص167.
[24]. سوره جن، آیات 26-27.
[25]. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج10، صص 48-49.
[26]. هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهمالسلام)، ج5، صص 461-462.
[27]. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج9، ص141.
[28]. تبریزی، میرزاجواد، صراط النجاة في أجوبة الإستفتائات، ج9، ص145.
[29]. موسوی کعبی، سیدعلی، المعاد یوم القیامة، ج1، ص69.
[30]. مکارم شیرازی، ناصر، نفحات القرآن، ج5، ص366.
[31]. سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، ج8، ص156.
[32]. مکارم شیرازی، ناصر، انوار الفقاهة-کتاب التجارة، ص196.