menusearch
darolsaqalain.ir

بررسی گونه‌های هیپنوتیزم و دستیابی به اخبار غیبی توسط آن

پنج شنبه نوزدهم مهر ۰۳
(0)
(0)
بررسی گونه‌های هیپنوتیزم و دستیابی به اخبار غیبی توسط آن

بررسی گونه‌های هیپنوتیزم و دستیابی به اخبار غیبی توسط آن


مجید عباسی


چکیده

با توجه به استعدادهای وجودی انسان که خداوند در وجود هر انسانی قرار داده، انسان با تمرین و کمک ابزارهای گوناگون می‌تواند به کارهای غیرطبیعی دست بزند. انسان با حس کنجکاوی خود در صدد جست‌وجوی ابعاد ناشناخته خود و پیرامون خود است. متافیزیک یکی از این جستارهاست که هیپنوتیزم یکی از مباحث ذیل متافیزیکی است. در این نوشتار، حکم دستیابی به اخبار غیبی به‌وسیله هیپنوتیزم بررسی شد. در بررسی این جستار، ابتدا تعریف و اقسام و انواع حالات هیپنوتیزم بیان شد و سپس حکم اخبار از غیب که در دو جهت بحث صورت گرفته مورد بررسی قرار گرفت: 1. اخبار از گذشته بدون وساطت جن و روح 2. اخبار از گذشته و آینده به‌واسطه روح و جن.
واژگان کلیدی: هیپنوتیزم، خبری غیبی، روح، جن.


مقدمه

علم‌جویی و علم‌خواهی که خداوند به‌صورت فطری در وجود هر انسانی نهادینه کرده، باعث پیشرفت سریع علم و گستردگی آن شده است. یکی از موهبت‌های الهی به انسان، قدرت‌های ناشناخته در وجود اوست. انسانی که مخلوق خالقی نامحدود است، هر روز به‌دنبال آگاهی از ناشناخته‌های وجودی خود و پیرامون خود است. چون سرعت آگاهی و گسترش علوم زیاد است، انسان محدود نمی‌تواند همه‌جانبه بر همه علوم، سیطره یابد؛ بنابراین باید به‌صورت کارشناسانه در چند مورد که توانایی دارد، کسب علم نماید. یکی از مباحث به‌روز که برخی به‌دنبال فراگیری آن هستند، «انرژی‌درمانی» و «هیپنوتیزم» است که در بُعد مباحث متافیزیک از آن بحث می‌شود و به بحث‌های دقیق فقهی نیاز دارد.
هیپنوتیزم دارای حالت‌های گوناگون است که با ورود شخص به برخی از این حالت‌ها پدیده‌های غیرعادی به وجود می‌آید که ذهن فقیه را برای استنباط حکم آن‌ها درگیر می‌کند. در این مقاله قصد داریم از مباحث کهانت، حکم هیپنوتیزم را بررسی و بیان کنیم.


معنای هیپنوتیزم

برخی، خواب مغناطیسی را که در آن شخص، تحت‌تأثیر تلقین‌های کس دیگری به خواب می‌رود، هیپنوتیزم دانسته‌اند.[1] گروهی نیز هیپنوتیزم را عملی می‌دانند که طی آن کسی را با افسون به خواب مصنوعی فرو می‌برند.[2]
در فرهنگ لغت پزشکی استدمن چنین آمده است: حالت هیپنوز حالتی شبیه خواب عمیق است که به‌طور مصنوعی ایجاد شده یا حالتی مانند خلسه است که هیپنوزشونده به میزان زیادی تلقین پذیر می‌گردد و به آسانی به تلقین‌های هیپنوتیزور پاسخ می‌دهد.
در کتاب جامع روان‌پزشکی (کاپلان و سادوک) چاپ ششم چنین آمده است: هیپنوز، حالت یا وضعیتی است که در آن شخص، قادر است به تلقین‌های مناسب با تغییراتی در زمینه درکی، حافظه و خلق پاسخ بدهد. ویژگی اصلی این پدیده، تغییرات تجربی شخصی است و رفتار آشکار باید در زمینه تجربیات شخص تحقیق و ارزیابی گردد.
دیوید واکسمن. هیپنوز را چنین تعریف می‌کند: حالت تغییر یافته‌ای از آگاهی است که در نتیجه تمرکز مطلق به صدای هیپنوتیزور ایجاد می‌گردد و بدین‌سان تغییراتی قابل‌اندازه‌گیری در جسم، فیزیولوژی عصبی و روان به وجود می‌آید و باعث دگرگونی در احساس، خلق، تصوّر و درک زمان می‌گردد.
به نقل از بوریس سیدیس در کتاب «روش نوین استادشدن در هیپنوتیزم» ترجمه جمالیان و همکاران، هیپنوز چنین تعریف شده است: هیپنوتیزم حالتی غیرطبیعی (یا فوق طبیعی) مغز است که به‌صورت مصنوعی پدید آمده و عمدتاً با ویژگی تلقین‌پذیری اغراقی مشخص می‌شود.
توماس ساس در کتاب «نگاه دوم» حالت هیپنوز را چنین می‌نگارد: هیپنوز حالتی است که دو نفر به یکدیگر دروغ می‌گویند. هر دو وانمود می‌کنند که دروغ‌های خود و طرف مقابل را باور دارند (منظور از دو نفر هیپنوتیزور و شخص هیپنوزشونده است).
آلکساندر کانون، هیپنوز را چنین تعریف می‌کند: هیپنوز حالتی فیزیکی است که در آن قسمت‌هایی از مغز که تلقین‌پذیر است فعال می‌گردند و نیروهایی که برای پذیرش تلقین فعالیت دارند، افزایش می‌یابند.
ملوین پاور، مؤلف چند کتاب در هیپنوز و از هیپنوتیزورهای حرفه‌ای در کتاب «چگونه می‌توان هیپنوز نمود» می‌گوید: هیپنوز حالتی است که در آن شخص به‌طور خارق‌العاده‌ای تلقین‌پذیر می‌گردد که به‌وسیله هیپنوتیزور و یا خود شخص ایجاد می‌شود. حالتی روانی شبیه خواب و با تلقین‌ها تأثیرگذار بر روان ایجاد می‌شود.
کیشور در کتاب خود به نام «هیپنوتیزم» این حالت را چنین بیان می‌کند: واژه هیپنوتیزم که از واژه یونانی هیپنوز hypnos مشتق شده، به‌معنای ایجاد حالتی مصنوعی شبیه خواب که در آن سوژه به تلقین‌ها خارجی پاسخ می‌دهد. هیپنوتیزم یک حالت خواب‌واره است که به‌وسیله عاملی ایجاد شده و سوژه به دنیای خارج، غیرحساس شده، ولی در هیپنوتیزور هر چه به او دستور داده می‌شود، انجام می‌دهد. کیشور، هیپنوز را حالتی ویژه از روان و حالتی از یک جذبه عمیق می‌داند.
ساموئل هانمان پدر طب همیوپاتی که هم‌زمان با مسمر می‌زیسته، حالت هیپنوز را در کتاب «اصول طب» چنین بیان می‌کند: مغناطیس حیوانی یا مسمریسم، حالتی پرارزش و هدیه گران‌بهایی است که خداوند به بشر عطا نموده تا با کمک آن، نیروی قوی و شفابخش هیپنوتیزور به بدن بیماری که نیروی حیاتی او نامتقارن شده، وارد گردد و با دادن پاسخ‌های منفی و مثبت (هیپنوز مثبت و منفی) این نیرو متعادل گردیده و شخص درمان می‌گردد. ساموئل هانمان هیپنوز را با ماساژدرمانی ژیروپراکتیک، از درمان‌های طبیعی و روان‌درمانی‌های رایج و موفق قرن هجدهم و نوزدهم می‌داند.
بیشتر صاحب‌نظران، هیپنوز را از روی پدیده‌هایی که در آن اتفاق می‌افتد تعریف می‌کنند. به‌هرحال هیپنوز حالتی روحانی است و واقعاً وجود دارد. هر دانشمندی از دیدگاه و تجربیات خود به تعریف این حالت و پدیده پرداخته است. بیشتر عرفا در حالت هیپنوز به مکاشفه کشف و شهود می‌رسند و با بررسی بیشتر پدیده‌هایی که در حالت ترانس یا خلسه اتفاق می‌افتد، این حقیقت بیشتر ملموس و قابل فهم می‌گردد.[3]


اقسام هیپنوتیزم

برای هیپنوتیزم اقسام مختلفی گفته شده است بنا به جهت تقسیمی که دارد. که چند مورد آن بیان می‌شود.
گونه‌ای هیپنوتیزم از جهت دور یا نزدیک‌بودن هیپنوتیزم‌کننده است که به دو قسم هیپنوتیزم از راه نزدیک و هیپنوتیزم از راه دور تقسیم می‌شود. هیپنوتیزم از راه نزدیک خود به دو قسم تقسیم می‌شود: خودهیپنوتیزم و دگرهیپنوتیزم.
1. خودهیپنوتیزم: در این روش شخص با دو یا سه جلسه شیوه به‌کارگیری آن و روش درمان و تلقین به خود را می‌آموزد و با شیوه‌ای که یاد گرفته، خود را در حالت خلسه قرار می‌دهد و خود را هیپنوتیزم می‌کند و فرد دیگری در هیپنوتیزم شدن او دخیل نیست.
2. دگرهیپنوتیزم: در این روش عمل هیپنوتیزم توسط شخص دیگری بر روی سوژه صورت می‌گیرد.
نوع دوم هیپنوتیزم از راه دور است که با نام «تله هیپنوتیزم» شناخته می‌شود. هیپنوتیزم‌کننده از راه دور، بدون تماس نزدیک، بر هیپنوتیزم‌شونده تأثیر می‌گذارد. در این نوع، هیپنوتیزم‌شونده اطلاعی از این تأثیر ندارد و اجازه‌اش انجام می‌شود. برای انجام این گونه هیپنوتیزم، هیپنوتیزم‌کننده باید از قدرت تله‌پاتی عالی برخوردار باشد، انرژی‌های فراحسی را بشناسد و روش به‌کارگیری آن را بداند.
در تقسیم دیگر، هیپنوتیزم به فردی و گروهی تقسیم می‌شود که در گونه نخست، هیپنوتیزم‌شونده یک نفر است؛ اما در نوع دوم، عمل هیپنوتیزم زمان‌بر روی چند نفر انجام می‌شود. در هیپنوتیزم گروهی، عمل پذیرش افراد افزایش می‌یابد و وقوع خلسه، آسان شود.[4] 
آنچه در انجام هیپنوتیزم بی‌اندازه مهم است، جنبه تلقین‌پذیری است. در حالت هیپنوتیزم، تلقین‌پذیری فرد و قدرت تفکر، تخیّل و تصویرسازی ذهن افزایش می‌یابد و هرچه درجه هیپنوتیزم عمیق‌تر شود، این ویژکی نیز قوی‌تر می‌شود. اهمیتش ازاین‌رو است که این هیپنوتیزم نیست که عصبانیت شما را کاهش می‌دهد یا بیماری را درمان می‌کند، بلکه در خواب مغناطیسی به شما تلقین می‌شود که شما بی‌اندازه خون‌سردید و پس از بیدارشدن احساس آرامش می‌کنید؛ زیرا در حالت خلسه هیپنوتیزم، شما با رجوع به ضمیر ناخودآگاه خود، رویدادهای خوب و بد فراموش‌شده رابه خاطر می‌آورید. روان‌شناس با تلقین، تفکرات مثبت را جایگزین تفکرات منفی می‌کند و شما پس از بیدارشدن، تفکرات مثبتی را که روان‌شناس تلقین کرده به‌صورت واقعیت انکارناپذیر، می‌پذیرید. این تلقین‌ها باید به‌گونه‌ای باشد که با حالت‌های ذهنی، روانی و جسمی سوژه متناسب باشد؛ یعنی تلقین‌ها هیپنوتیزم‌کننده با تلقین به نفس هیپنوتیزم‌شونده همراه باشد تا تأثیر خود را در سوژه ظاهر کند وگرنه مؤثر نخواهد بود.
حالات و درجات خواب هیپنوتیزمی
به طورکلی سه نوع خواب برای هیپنوتیزم‌شونده تعریف می‌شود.
1. حالت خواب ولتاژی (موت کاذب): این خواب، مانند مرگ است، ثپش قلب بسیار آرام است، تنفس خفیف، چهره رنگ‌پریده و عضلات دست و پا کاملا شل می‌شود. ایجاد این حالت برای رفع خستگی است.
2. حالت کاتالاپسی (انجماد بدن): در این حالت، تمام عضلات دست و پای بدن سوژه کاملا سفت و محکم می‌شود و سر تا پای بدنش مانند چوبی خشک می‌شود. در این حالت اگر سوژه را روی صندلی قرار دهند، نه‌تنها خم نخواهد شد، بلکه قادر خواهد بود وزن دو تا چهار نفر را تحمل کند.
3. خواب سمنامبول (خواب‌گردی): برخی افراد خودبه‌خود سمنامبول هستند؛ یعنی شب‌ها در خواب راه می‌روند؛ حتی کارهایی انجام می‌دهند و دوباره به رختخواب خود باز می‌گردند و دراز می‌کشند. در هیپنوتیزم هم در حالت خلسه که قرار می‌گیرند، دستورهایی به آنان داده می‌شود و انجام می‌دهند؛ مانند نوشیدن آب، خوردن غذا، بو کردن گل‌ها، ایجاد احساس سردی و گرمی، خنداندن و گریاندن، خواندن و کارهایی از این دست.[5]
تقسیم دقیق‌تری در این بحث، تقسیمی است که آرونزائه ارائه کرده است.
خواب هیپنوتیزمی به شش حالت درجه‌بندی شده است.
درجه اول (رخوت یا موت کاذب): شل‌شدن دست‌ها و چسبیدن چشم‌ها؛
درجه دوم (سفت‌شدن دست‌ها): سفت‌شدن ماهیچه‌ها، احساس سبکی و سنگینی اعضا؛
درجه سوم (کنترل کامل عضلات): کنترل حواس چشایی و بویایی، با تکلم؛
درجه چهارم (فراموشی نسبی، بیهوشی سطحی): فراموشی و کرختی غیرارادی دست؛
درجه پنجم (توهم نسبی): توهم مثبت چشم و گوش و دیدن عجایب؛
درجه ششم (بی‌حسی عمیق): توهم منفی، دیدن چیزهایی که وجود ندارد، اغمای کامل.[6] 


هیپنوتیزم و اخبار از غیب

با توجه به درجاتی که برای هیپنوتیزم بیان شد، در برخی از درجه‌های هیپنوتیزم، هیپنوتیزم‌کننده با تسخیر هیپنوتیزم‌شونده، او را به گذشته‌اش می‌برد و از رویدادهای دوران کودکی‌اش خبر می‌دهد یا اینکه این توانایی را دارد که او را واسطه با جن یا روح قرار دهد و از رویدادهای گذشته یا آینده، خبر دهد؛ بنابراین درباره اخبار از غیب می‌توان از دو جهت بحث کرد: 1. اخبار از گذشته بدون وساطت جن و روح 2. اخبار از گذشته و آینده به‌واسطه روح و جن.
اخبار از گذشته بدون وساطت جن و روح
در اخبار جزمی از رویدادهای گذشته یا آینده، گاهی اخباردهنده جزم و یقین و گاهی شک و ظن دارد. چنانچه شک و ظن دارد، و آن را جزمی و یقینی بیان کند، حرام است؛ زیرا برخی آیات و روایات دلالت بر حرمت اخبار به بدون علم دارد. مانند روایت حسنه علی بن جعفر:
«ابْنُ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ (علیهما‌السلام) قَالَ: قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیهما‌السلام): وَلَیْسَ لَکَ أَنْ تَتَکَلَّمَ بِمَا شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ (عزوجل) قَالَ: وَلا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْم‌».[7] 
و صحیحه ابی‌رجا:
«وَعَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَنْ زِیَادِ بْنِ أَبِی رَجَاءٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) قَالَ: مَا عَلِمْتُمْ فَقُولُوا وَمَا لَمْ تَعْلَمُوا فَقُولُوا اللَّهُ أَعْلَم».[8] 
آنچه را می‌دانید، بگویید و آنچه را نمی‌دانید، بگویید: خدا داناتر است.
«الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ الْهَیْثَمُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) إِنَّ عِنْدَنَا بِالْجَزِیرَةِ رَجُلًا رُبَّمَا أَخْبَرَ مَنْ یَأْتِیهِ یَسْأَلُهُ عَنِ الشَّیْءِ یُسْرَقُ أَوْ شِبْهِ ذَلِکَ أَ فَنَسْأَلُهُ؟ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مَنْ مَشَی إِلَی سَاحِرٍ أَوْ کَاهِنٍ أَوْ کَذَّابٍ یُصَدِّقُهُ بِمَا یَقُولُ فَقَدْ کَفَرَ بِما أَنْزَلَ اللّهُ مِنْ کِتابٍ».[9]
راوی از امام صادق (علیه‌السلام) پرسید: در محل زندگی ما مردی است که برخی به او مراجعه می‌کنند و او خبرهایی می‌دهد. چیزی دزدی شده و از او می‌پرسند که دزد کیست؟ یا مانند آن. آیا من هم از او بپرسم؟ امام (علیه‌السلام) فرمود: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: کسی که نزد ساحر، کاهن یا دروغگویی برود و آنچه را می‌گوید تصدیق کند، همانا به کتاب خدا کافر شده است.
ظاهر روایت انحصار حرمت اخبار در ساحر و کاهن و کذاب است نه هر کس از غیب خبر بدهد مرتکب حرام شده است؛[10] بنابراین شامل مواردی نمی‌شود که هیپنوتیزم‌کننده با جن و روح در ارتباط نیست؛ درنتیجه وجهی برای حرمت اخبار کسی که درباره مضمون خبرش جزم و یقین نسبت به حوادث و رویدادهای گذشته دارد، نداریم.
اخبار از حوادث گذشته و آینده به‌واسطه جن و روح
از اخبار به‌واسطه جن، به «کهانت» تعبیر می‌شود. درباره اینکه کهانت، اخبار از گذشته است یا آینده یا هر دو اختلاف است.
«کِهانت» با کسره یا «کَهانت» با فتحه در کتب لغت، بیان شده است برخی توضیح داده‌اند که با فتحه، مصدر است و با کسره، اسم‌مصدر است. اگر گفته شود «کِهانت» حرام است، در این صورت، انجام این عمل حرام است. گاهی ممکن است گفته شود، یادگیری آن هم حرام است در این صورت «کَهانت» حرام است.
برخی گفته‌اند: «الکاهن الذی یتعاطی الخبر عن الکائنات فی مستقبل الزمان».[11] کاهن کسی است که ادعا می‌کند از آینده خبر می‌دهد.
راغب می‌گوید: کاهن کسی است که از اخبار گذشته پنهانی از روی ظن خبر می‌دهد.
با توجه به کتب لغت، کهانت سه قید دارد:
قید اول :خبردادن از غیب؛ خواه از گذشته، حال یا آینده باشد.
قید دوم: برخی قید دیگر را «صنعت بودن» بیان کرده‌اند.
قید سوم: برخی از کاهن‌ها حکم قطعی می‌کنند.


تفسیر کهانت در روایت احتجاج

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام): «مِنْ أَیْنَ أَصْلُ الْکِهَانَةِ وَمِنْ أَیْنَ یُخْبَرُ النَّاسُ بِمَا یَحْدُثُ: قَالَ (علیه‌السلام): «إِنَّ الْکِهَانَةَ کَانَتْ فِی الْجَاهِلِیَّةِ فِی کُلِّ حِینِ «فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ»[12] کَانَ الْکَاهِنُ بِمَنْزِلَةِ الْحَاکِمِ یَحْتَکِمُونَ إِلَیْهِ فِیمَا یَشْتَبِهُ عَلَیْهِمْ مِنَ الْأُمُورِ بَیْنَهُمْ فَیُخْبِرُهُمْ عَنْ أَشْیَاءَ تَحْدُثُ وَذَلِکَ مِنْ وُجُوهٍ شَتَّی فِرَاسَةِ الْعَیْنِ وَذَکَاءِ الْقَلْبِ وَوَسْوَسَةِ النَّفْسِ وَفِتْنَةِ الرُّوحِ مَعَ قَذْفٍ فِی قَلْبِهِ؛ لِأَنَّ مَا یَحْدُثُ فِی الْأَرْضِ مِنَ الْحَوَادِثِ الظَّاهِرَةِ فَذَلِکَ یَعْلَمُ الشَّیْطَانُ وَیُؤَدِّیهِ إِلَی الْکَاهِنِ وَیُخْبِرُهُ بِمَا یَحْدُثُ فِی الْمَنَازِلِ وَالْأَطْرَافِ. وَأَمَّا أَخْبَارُ السَّمَاءِ فَإِنَّ الشَّیَاطِینَ کَانَتْ تَقْعُدُ مَقَاعِدَ اسْتِرَاقِ السَّمْعِ إِذْ ذَاکَ وَهِیَ لَا تَحْجُبُ وَلَا تُرْجَمُ بِالنُّجُومِ وَإِنَّمَا مُنِعَتْ مِنِ اسْتِرَاقِ السَّمْعِ لِئَلَّا یَقَعَ فِی الْأَرْضِ سَبَبٌ تُشَاکِلُ الْوَحْیَ مِنْ خَبَرِ السَّمَاءِ فَیَلْبَسُ عَلَی أَهْلِ الْأَرْضِ مَا جَاءَهُمْ عَنِ اللَّهِ لِإِثْبَاتِ الْحُجَّةِ وَنَفْیِ الشُّبْهَةِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ یَسْتَرِقُ الْکَلِمَةَ الْوَاحِدَةَ مِنْ خَبَرِ السَّمَاءِ بِمَا یَحْدُثُ مِنَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ فَیَخْتَطِفُهَا ثُمَّ یَهْبِطُ بِهَا إِلَی الْأَرْضِ فَیَقْذِفُهَا إِلَی الْکَاهِنِ؛ فَإِذَا قَدْ زَادَ کَلِمَاتٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیَخْلِطُ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ فَمَا أَصَابَ الْکَاهِنُ مِنْ خَبَرٍ مِمَّا کَانَ یُخْبِرُ بِهِ فَهُوَ مَا أَدَّاهُ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ لِمَا سَمِعَهُ وَمَا أَخْطَأَ فِیهِ فَهُوَ مِنْ بَاطِلِ مَا زَادَ فِیهِ، فَمُنْذُ مُنِعَتِ الشَّیَاطِینُ عَنِ اسْتِرَاقِ السَّمْعِ انْقَطَعَتِ الْکِهَانَةُ وَالْیَوْمَ إِنَّمَا تُؤَدِّی الشَّیَاطِینُ إِلَی کُهَّانِهَا أَخْبَاراً لِلنَّاسِ بِمَا یَتَحَدَّثُونَ بِهِ وَمَا یُحَدِّثُونَهُ وَالشَّیَاطِینُ تُؤَدِّی إِلَی الشَّیَاطِینِ مَا یَحْدُثُ فِی الْبُعْدِ مِنَ الْحَوَادِثِ مِنْ سَارِقٍ سَرَقَ وَمِنْ قَاتِلٍ قَتَلَ وَمِنْ غَائِبٍ غَابَ وَهُمْ بِمَنْزِلَةِ النَّاسِ أَیْضاً صَدُوقٌ وَکَذُوب...».[13]
راوی از امام صادق (علیه‌السلام) پرسید که کهانت چیست؟ امام (علیه‌السلام) فرمود: کاهن کسی است که از حوادث دنیا خبر می‌دهد. این خبر از حوادث، برآمده از امور مختلفی است مانند زیرکی، قلب پاک، نفس متزلزل و جادو. در قلبش چیزی یافت می‌شود و آن را تفسیر و بیان می‌کند؛ زیرا آنچه از حوادث ظاهری در زمین اتفاق می‌افتد شیطان از آن اطلاع دارد و خبر آن را به کاهن می‌دهد. شیطان برای تزلزل ایمان مردم، این خبر را به کاهن می‌دهد و کاهن با بیان خبر، اعتماد عمومی برای خود به دست می‌آورد و مردم را از پیامبران و رهبران واقعی دور می‌کند.
از این روایت معلوم می‌شود که اگر منشأ خبر، شیطان باشد، کهانت صدق می‌کند، اما اگر از روی علم تجربی باشد، کهانت نیست. در کتب لغت این نکته وجود داشت که کاهن خبر از غیب می‌دهد.


حکم فقهی کهانت

درباره حکم کهانت، چهار دیدگاه وجود دارد:
دیدگاه اول: کهانت مطلقا حرام است.
دیدگاه دوم: کهانت حرام است، مگر برای حل مشکل یا مبارزه با ادعای معجزه باشد.
دیدگاه سوم: اگر خبری که کاهن می‌دهد، جزاست، حرام است، اما اگر احتمالی باشد، اشکالی ندارد. اگر بگوید شاید این اتفاق برای شما بیفتد، اشکال ندارد، اما اگر بگوید که حتماً فلان اتفاق برای شما می‌افتد، اشکال دارد.
دیدگاه چهارم: اگر از نشانه‌های پنهانی چیزهایی را به دست آورد، اشکالی ندارد.
اصل حرمت کهانت اجماعی است و علما با توجه به تعریف لغوی و اصطلاحی که اختلاف در آن وجود داشت و با توجه به مبانی خودشان، قیود یا شرایطی یا تفصیلی برای حرمت به کهانت در نظر گرفته و حکم داده‌اند.
برخی روایاتی که دلالت بر حرمت کهانت دارد عبارتند از:
روایت اول: «حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍعَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) قَالَ: مَنْ تَکَهَّنَ أَوْ تُکُهِّنَ لَهُ فَقَدْ بَرِئَ مِنْ دِینِ مُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قُلْتُ فَالْقَافَةُ قَالَ مَا أُحِبُّ أَنْ تَأْتِیَهُمْ وَقَلَّ مَا یَقُولُونَ شَیْئاً إِلَّا کَانَ قَرِیباً مِمَّا یَقُولُونَ وَقَالَ الْقِیَافَةُ فَضْلَةٌ مِنَ النُّبُوَّةِ ذَهَبَتْ فِی النَّاسِ».[14]
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: کسی که کهانت کند یا برای او کهانت کنند، از دین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دور شده است: کسی که به‌سراغ کاهن می‌رود، یعنی اعتقاد به خداوند ندارد و دین پیامبر را کنار گذاشته است.
روایت دوم: «الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ الْهَیْثَمُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) إِنَّ عِنْدَنَا بِالْجَزِیرَةِ رَجُلًا رُبَّمَا أَخْبَرَ مَنْ یَأْتِیهِ یَسْأَلُهُ عَنِ الشَّیْءِ یُسْرَقُ أَوْ شِبْهِ ذَلِکَ أَفَنَسْأَلُهُ؟ قَالَ: فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مَنْ مَشَی إِلَی سَاحِرٍ أَوْ کَاهِنٍ أَوْ کَذَّابٍ یُصَدِّقُهُ بِمَا یَقُولُ فَقَدْ کَفَرَ بِما أَنْزَلَ اللّهُ مِنْ کِتابٍ».[15]
راوی از امام صادق (علیه‌السلام) پرسید: در محل زندگی ما مردی است که برخی به او مراجعه می‌کنند و او خبرهایی می‌دهد. چیزی دزدی شده و از او می‌پرسند که دزد کیست؟ یا مانند آن. آیا من هم از او بپرسم؟ امام (علیه‌السلام) فرمود: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: کسی که نزد ساحر، کاهن یا دروغگویی برود و آنچه را می‌گوید تصدیق کند، همانا به کتاب خدا کافر شده است.
روایت سوم: «أَیُّهَا النَّاسُ إِیَّاکُمْ وَتَعَلُّمَ النُّجُومِ إِلَّا مَا یُهْتَدَی بِهِ فِی بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ فَإِنَّهَا تَدْعُو إِلَی الْکَهَانَةِ وَالْمُنَجِّمُ کَالْکَاهِنِ وَالْکَاهِنُ کَالسَّاحِرِ وَالسَّاحِرُ کَالْکَافِرِ وَالْکَافِرُ فِی النَّارِ».[16] 
ای مردم! به‌دنبال علم نجوم نروید مگر برای یافتن راه در خشکی یا دریا. نجوم به کهانت دعوت می‌کند، منجّم مانند کاهن است، کاهن مانند ساحر است، ساحر مانند کافر است و کافر در آتش جهنم است.
با توجه به آنچه بیان شد، وضعیت اخبار از غیب توسط روح نیز روشن می‌شود و افزون بر اینکه احتمال دارد کاهن و ساحر و کذاب خصوصیت داشته باشند؛ بنابراین روایات ناهی از این موارد شامل اخبارگویی توسط روح نمی‌شود.
حاصل مطلب اگر هیپنوتیزم‌کننده به خبری از گذشته جزم داشته باشد، اخبار از آن بی‌اشکال است، ولی اگر به خبر جزم نداشت باشد، اخبار به‌نحو جزمی صحیح نیست بلکه به‌صورت یک احتمال است.


منابع

قرآن کریم
1. ابن‌بابویه، محمد بن علی‌، الخصال‌، 1362 ش، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
2. انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، 1386ش، قم، مجمع الفکر الاسلامی.
3. حر عاملی، محمد بن حسن‌، وسائل الشیعه، 1409ق، قم، مؤسسة آل‌البیت (علیهم‌السلام).
4. حسینی زبیدی، محمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، 1414ق، بیروت، دارالفکر.
5. طاووسی، شعبان، روان‌شناسی هیپنوتیزم، 1356ش، تهران، انتشارات ایران.
6. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، 1403ق، مشهد، نشر مرتضی.
7. عمید، حسن، فرهنگ عمید، 1395ش، تهران، امیرکبیر.
8. فیض‌الاسلام اصفهانی، علی‌نقی، نهج البلاغه، تهران، مؤسسه چاپ و نشر تالیفات فیض الاسلام.
9. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، 1429ق، قم، دارالحدیث.
10. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الانوار، 1403ق، چ‌دوم، بیروت، مؤسسة الوفاء.
11. محدثی، قاسم، تازه‌های روان درمانی، ش 3و4.
12. معین، محمد، فرهنگ معین، امیرکبیر، 1388ش، تهران
13. موسوی خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الفقاهه، 1377ق، قم، داوری.
14. ولی‌زاده، صمد، و ولی‌زاده، علی اکبر، پژوهشی در روان شناسی هیپنوتیزم، ص 135.

 

پی‌نوشت‌ها

[1]. معین، محمد، فرهنگ معین، ج 5، ص1446.
[2]. عمید، حسن، فرهنگ عمید، ج2، ص1985.
[3]. محدثی، قاسم، تازه‌های روان‌درمانی، ش 3و4، صص91-93.
[4]. ولی‌زاده، صمد، پژوهشی در روان‌شناسی هیپنوتیزم، ص135.
[5]. طاووسی، شعبان، روان‌شناسی هیپنوتیزم، ص54.
[6]. همان.
[7]. مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، ج74، ص193.
[8]. کلينى، محمد بن يعقوب،‏ الکافی، ج1، ص43.
[9]. حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعه، ج17، ص150.
[10]. موسوی خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الفقاهه، ح 1، ص419.
[11]. زبيدی، مرتضى، تاج العروس، ج36، ص82.
[12]. سوره مائده، آیه 19.
[13]. طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ج2، ص339.
[14]. ابن‌بابویه، محمد بن علی، ‌الخصال‌، ج1، ص19.
[15]. حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعه، ج 17، ص150.
[16]. فیض‌الاسلام اصفهانی، علی‌نقی، نهج البلاغه، ف ج1، ص177، خطبه 87.

گالری تصاویر محصول
تصاویر
بیشتر