سعید قلوزی
از مجموعه احکام و آموزه های اسلام به دست میآید که برخی از محرّمات، به عنوان اینکه مقدمه و زمینه ساز سایر گناهان هستند و انسان را در ورطه فساد و تباهی میکشانند، اهمیّت ویژه ای دارند. مثلاً غناء و آوازه خوانی مطرب، علاوه بر اینکه فی نفسه و به خودی خود، حرام است، چون مقدمه گناهانی نظیر ارتکاب لهو و لعب، تحریک شهوت، اختلاط مردان با زنان، غافل شدن انسان از یاد خدا و ... میشود، اهمیّت بیشتری دارد. همچنین است رقص و رقاصی که طبق نظر برخی از فقها علاوه بر اینکه فی نفسه حرام است، زمینه ساز سایر گناهان مثل تهییج شهوت، ارتکاب ملاهی، شراب خواری، ترویج لودگی و ولنگاری و ... نیز میشود.
امروزه با تغییر سبک زندگی و رسومات اصیل گذشته، متأسفانه در مراسم عروسی، شادی و دورهمی ها شاهد رقص و رقاصی به عنوان یک عمل مرسوم و معمول هستیم؛ غافل از اینکه رقص، منشأ و مقدمه سایر گناهان همچون لهو و لعب، آوازه خوانی و شنیدن آهنگ های مطرب و مبتذل، فراموشی یاد خدا، نگاه شهوت آلود، برانگیختن غریزه و شهوت جنسی، برخورد و تماس جسمی با نامحرم و در نهایت از بین رفتن حیا و ارتباط نامشروع و حرام میشود.
پیامد های منفی رقص و ابهام هایی که درباره آن وجود دارد ما را برآن داشت تا این عمل قبیح را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم؛ ازاین رو با جست وجو در کتب لغت، آثار قدما و متأخرین و مطالعه و دسته بندی آن ها، ابتدا معنای لغوی و اصطلاحی رقص بررسی شد. در ادامه حکم رقص از جهت حرمت نفسی و ذاتی یا حرمت عرضی و ... مطرح شد و در پایان، علت حکم و دیدگاه فقها در این مسأله نقد و بررسی شد.
واژگان کلیدی: رقص، رقاصی، زفن، لعب.
خداوند، انسان را موجودی هدفمند آفرید و به او امر نمود که با استعانت و یاری از پروردگارش و قدم گذاشتن در راه حقّ، به عبادت و بندگی که هدف اصلی از خلقت انسان است، بپردازد تا به کمال و سعادتمندی و مقام خلافت الهی برسد.[1] خدای مهربان برای رسیدن بشر به این هدف مهم از هیچ کمکی دریغ نورزید و با کمال کرامت و لطف، تمام وسایل و ابزار مورد نیاز انسان را فراهم کرد؛ فطرتی عنایت کرد که خداخواه است، عقلی که چراغ راه او باشد و پیامبران و اولیایی که راهبر و راهنما هستند. گاهی در همین زندگی هدف مدار، میل آدمی به خاطر ضعف و عدم رشد معنوی، به آسانی تغییر جهت میدهد و با اعمال و حرکات ناشایست و بیهوده، مجال انحراف از هدف اصلی و کشیده شدن به بیراهه را فراهم میکند.
ازجمله این اعمال، «رقص» است. «رقص» حرکات موزون و هماهنگی است که از شدت خوشحالی بر اساس لعب، به اعضای بدن میدهند و معمولاً همراه با غناء و موسیقی مطرب انجام میشود. «رقص» پیشینه تاریخی دارد و از دیرباز یکی از راه های ابراز و تخلیه احساسات فردی و اجتماعی در شادی های فراوان بوده است. هرچند کلمه «رقص» به صراحت در آیات قرآن و روایات شیعه وجود ندارد و در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بحث رقص در جامعه اسلامی مطرح نبود، اما با گذشت زمان و پس از گسترش جامعه اسلامی و رواج انحرافات، به تدریج رقص و رقاصی در اسلام و میان مسلمین نیز شایع شد. در دنیای امروز نیز با ورود مدرنیته و گسترش روزافزون شبکه های مجازی و تکنولوژی، شاهد دگرگونی بیشتر در آداب و رسوم، تغییر سبک زندگی و فاصله گرفتن از فرهنگ اصیل اسلامی در جشن ها و شادی ها هستیم تا آنجا که در بیشتر عروسی ها، رقص و رقاصی به شدت رواج پیدا کرده است که آثار و پیامدهای منفی و زننده ای به دنبال دارد.
برخی از فقها رقص را از مصادیق لهو دانسته و از باب لهو بودن، قائل به حرمت آن شده اند و برخی نیز رقص را از باب مقارنت با امور حرام یا برانگیختن شهوت، حرام میدانند و برخی دیگر نیز حرمت رقص را ذاتی و فی نفسه میدانند. با توجه به ابهام هایی که در مسئله «رقص» وجود دارد، برای به دست آوردن جمع بندی کامل درباره مفهوم و معنای «رقص» و حکم آن، دیدگاه و ادله فقها در این مسأله را بررسی میکنیم.
«رقص» مصدر «رَقَصَ يَرقُصُ رَقْصاً» دلالت بر جست وخیز و پرش،[2] جوش و خروش، و شور و هیجان دارد. گفته میشود: «رَقَّصَتِ المرأةُ ولدها ترقيصاً و أَرقصته: أي نزته» یعنی مادر کودکش را رقصانید. [3]
مقوّم معنا و حقیقت رقص، «لهو و لعب» است و اگر حرکاتی که به اندام میدهند بر اساس «لهو و لعب» نباشد، رقص محسوب نمیشود لذا گفته اند: «لا يُقَال يَرْقُصُ إِلّا لِلَّاعِب»[4] یعنی اگر لاعب و در حال لعب نباشد، رقص صدق نمیکند؛ بنابراین «رقص» حرکات موزون و هماهنگی است که بر اساس لهو و لعب، به اعضای بدن میدهند.
کلمه «رقص» به صراحت در آیات قرآن و روایات شیعه وجود ندارد و فقهای شیعه در کتب خود کمتر به بررسی مسأله «رقص» و مسائل مرتبط با آن پرداخته اند. در کتب قدما مسأله «رقص» و احکام و مسائل مرتبط با آن مستقلاً بیان نشده و اصلاً متعرّض آن نشده اند بلکه در ضمن موضوعات دیگر، اسم رقص ذکر شده است. در رساله عملیه فقهای متأخر مسأله «رقص» و حکم آن مطرح شده و به سؤالات پیرامون آن پاسخ داده اند، لکن برای اثبات حرمت آن استدلالی دیده نمیشود و گویا حرمت آن را واضح و از بدیهیاتی دانسته اند که نیاز به تبیین و استدلال ندارد. از مجموع سخنان قدما و متأخرین، به طور کلی سه دیدگاه در مورد حکم فقهی «رقص» برداشت میشود:
ابن ادریس رحمه الله در شمارش مکاسب حرام، «رقص» را جزو آلات لهو که کاسبی با آنها همیشه ممنوع و حرام است، معرفی میکند و میگوید: «مکاسب بر سه قسم است: 1ـ کسب هایی که همیشه حرام و ممنوع است 2ـ کسب های مکروه 3ـ کسب هایی که همیشه مباح هستند. اما کسب هایی که همیشه حرام و ممنوع است عبارتند از: هر آنچه که از محرّمات از خوردنی ها و نوشیدنی های حرام باشد و همه آلات و ادوات لهو مثل طبل، دف، نی و ... رقص».[5]
کلام ایشان رحمه الله ظهور در حرمت رقص از باب لهوی بودن دارد زیرا رقص را از آلات لهو دانسته است.
علامه حلّی رحمه الله نیز رقص را از جمله آلات و ادوات لهو دانسته که قائل به حرمت آن است لذا میگوید: «همه آلات لهو و لعب از دف و طبل و نی و سازهای بادی و رقص و ... حرام است».[6]
ایشان رحمه الله در مقام طعن و سرزنش مخالفین که نسبت های ناروایی به پیامبر صلی الله علیه وآله میدادند میگوید: «و رووا عنه: انّه لما قدم المدينة غنّت له نساؤها فرقص، و أيّ نقص أعظم من ذلک، مع انّه ذمّ على هذا الفعل في کتابه العزيز فقال: (وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلّا مُکاءً وَ تَصْدِيَةً) [7] ». [8]
در کلام دیگری از علامه حلّی رحمه الله سؤال شده که آیا عملی که برخی انسان ها هنگام ورود به مشاهد شریفه انجام میدهند و چهره و صورت خود را بر زمین میگذارند، حرام است یانه؟ زیرا این عمل شبیه سجده کردن است در حالی که سجده مختصّ به خداست و صوفیّه از این عمل و اعمالی شبیه به آن نهی میکنند. انجام این عمل در مشاهد مشرّفه چه حکمی دارد؟ ایشان رحمه الله در پاسخ میگوید: اگر قصد انجام دهنده این عمل، سجده برای غیر خدا باشد، قطعاً حرام است و مرتکب معصیت شده است اما اگر قصد او سجده برای خدا و به شکرانه رسیدن و توفیق زیارت آن بقعه مبارکه باشد، اشکالی ندارد، و نهی کردن صوفیه از این عمل (سجده شکر در مشاهد شریفه)، ارزش و اعتباری ندارد زیرا این عمل از اعمالی که آنها انجام میدهند یعنی رقص و کف زدن که خداوند در قرآن از آن نهی کرده بهتر است. [9]
نقد: هرچند که علامه حلّی رحمه الله قائل به حرمت رقص و مذمّت آن در قرآن است اما استدلال ایشان رحمه الله به آیه (وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلّا مُکاءً وَ تَصْدِيَةً) به عنوان دلیل بر حرمت رقص، درست نیست زیرا «مکاء» به معنای سوت کشیدن[10] و «تصدیة» به معنای کف زن (دست زدن) است؛[11] پس در این آیه اصلاً اسمی از رقص نیامده و ارتباطی به مسأله رقص ندارد بلکه در مقام توبیخ و سرزنش مشرکین است که نماز آنان نزد خانه خدا، چيزى جز سوت کشيدن و کف زدن نبود؛ مگر اینکه گفته شود که استدلال ایشان رحمه الله به لهو بودن سوت کشیدن و دست زدن بوده است، یعنی همانطور که سوت کشیدن و دست زدن در مقابل کعبه، لهو و مذموم است، رقص نیز به طریق أولی مذموم و حرام است.
در پاسخ میگوییم اولاً: ما دلیلی نداریم که «کلُ لهوٍ حرامٌ». ثانیاً: واژه «صلاة» یا به معنای لغوی آن یعنی دعا است و یا به معنای عبادت خاصّ؛[12] که در هر صورت، دست زدن و سوت کشیدن در مسجدالحرام در صورتی حرام است که این اعمال به عنوان دعا یا عبادت باشد نه مطلق سوت و دست زدن. ثالثاً: چه بسا از این آیه اصلاً استفاده حرمت نیز نشود زیرا در صدد بیان توبیخ مشرکین و سرزنش آنان به خاطر اعمال زشت و ناشایستی است که مرتکب شده اند و این توبیخ، دلالت بر حرمت ندارد.
شهید اول رحمه الله نیز رقص را از مصادیق لهو دانسته و به خاطر لهوی بودن، قائل به حرمت آن شده است لذا در بیان اقسام کسب های حرام میگوید: «قسم دوم از مکاسب حرام، کسب هایی است که با توجه به غایت آنها حرام است مانند عود (نوعی آلت موسیقی) و آلات لهو که از جمله آن: دف و نی و رقص و دست زدن و... است».[13]
محقّق نجفی رحمه الله نیز مجلس رقص را از جمله مجالس لهو و لعبی دانسته که نشستن در آن مجلس حرام است. ایشان رحمه الله میگوید: «نشستن و حضور در مجالس منکر مادامی که به خاطر ردّ و یا از باب ضرورت نبوده بلکه برای تفریح و مانند آن باشد ـ یعنی هر کاری که به سبب آن داخل در اسم لهو و لعب کنندگان بشود ـ حرام است؛ مخصوصاً حضور در مجالس طبل و رقص و نظیر آنها از افعالی که اهل شرع و عرف قائل به تبعیّت حاضرین این مجالس در گناه انجام دهندگان آن هستند و در حقیقت حاضرین را از انجام دهندگان این امور میدانند. ایشان رحمه الله قائلند که اگر مردم حضور در امثال این مجالس را ترک کنند، بدیهی است که لهو و لعب کنندگان (انجام دهندگان لهو و لعب) این امور را برای خودشان انجام نخواهند داد (آن ها لهو و لعب را در حضور و برای دیگران انجام میدهند و وقتی کسی نباشد، این امور را برای خودشان انجام نخواهند داد). [14]
شیخ انصاری رحمه الله نیز رقص را از مصادیق لهو دانسته و به خاطر لهوی بودن، قائل به حرمت آن شده است. ایشان رحمه الله در بحث معنای لهو میگوید: «اگر لهو را حرکتی بدانیم که از شدت خوشحالی نشأت گرفته باشد، قول قوی تر حرمت آن است و کارهایی مانند: رقص، دست زدن، زدن بر طشت به جای دف و هر آنچه فایده آلات لهو را برساند، داخل در لهو است».[15]
مرحوم عاملی نیز اجتناب از رقص را لازم میداند زیرا رقص را مصداقی از امور لهو دانسته و قائل به حرمت آن شده است و میگوید: « أمّا الرقص ... فالحزم اجتنابه بل لعلّه یحرم فعله، لأنّه من اللهو ...».[16]
اگر رقص را از مصادیق لهو بدانیم و به خاطر لهوی بودن آن قائل به حرمت بشویم، این سؤال مطرح میشود که آیا هر لهوی حرام است یا فقط برخی از مصادیق آن حرام است؟
قطعاً هر لهوی حرام نیست زیرا ما هیچ دلیلی نداریم که «کلُ لهوٍ حرامٌ» همانطور که این مطلب از سخنان شیخ انصاری؟ره؟ نیز برداشت میشود. [17]
امام خمینی رحمه الله نیز مطلق لهو را حرام نمیداند و پس از نقل ادله حرمت لهو از آیات و روایات میگوید: «فتحصّل من جمیع ذلک عدم قیام دلیل علی حرمة مطلق اللهو»،[18] بر حرمت مطلق لهو، دلیلی وجود ندارد.
بنابراین برای اثبات حرمت رقص، باید به دنبال دلیل خاص باشیم؛ لذا ادعای لهو بودن رقص، تنها مؤیّد بر حرمت آن است نه دلیل.
رقص زمانی حرام است که همراه با کار حرااست یا موجب برانگیختن شهوت شود.
برخی از فقها حرمت لهو را منوط به همراهی با سایر محرّمات یا تهییج شهوت کرده اند. محقّق خوئی رحمه الله در پاسخ به این سؤال که آیا رقص و دست زدن مرد و زن در مناسباتی همچون عروسی جایز است یا نه، میگوید:
«لا بأس بها في نفسها ما لم يتضمن محرّماً کانضمام الرجال بالنساء ونحوه».[19] فی نفسه در صورتی که شامل امر حرامی مثل پیوستن مردان به زنان و مانند آن نشود، اشکالی ندارد.
در کتاب صراط النجاة نیز در پاسخ به این استفتاء که آیا رقص به عنوان رقص و فی نفسه حرام است یا به عنوان لهو؟ آمده است: رقص فی نفسه و بدون اینکه مستلزم امور حرامی مثل برانگیختن شهوت نباشد، حرام نیست. [20]
حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله میگوید: اگر رقص رقص زن برای زن یا رقص مرد برای مرد بگونه ای باشد که موجب تحریک شهوت شود یا مستلزم فعل حرام یا ترتّب مفسده ای باشد، حرام است. در رقص زن برای شوهر یا رقص شوهر برای زن نیز در صورتی که همراه با ارتکاب عمل حرامی نباشد، اشکال ندارد. [21]
لازمه قبول این دیدگاه این است که بگوییم ماهیت و طبیعت رقص حرمتی ندارد و اصل اولی در آن، حلیت است و دلیلی بر حرمت رقص وجود ندارد بلکه امور فاسد و گناه آلود است که آن را به حرمت میکشاند.
برخی از فقها «رقص» را مطلقاً حرام دانسته و حرمت آن را مشروط و منوط به چیزی نکرده اند؛ لذا از سخنان آنان حرمت نفسی و ذاتی رقص استفاده میشود. فقهایی که قائل به حرمت نفسی رقص هستند، فقط یک مورد یعنی رقص زن برای همسرش را استثناء کرده اند.
ممکن است گفته شود که دلیلی برای تفصیل قائل شدن بین رقص زن برای شوهرش با رقص او در مقابل دیگران مخصوصاً محارم او مثل برادر و... وجود ندارد و از طرفی صِرف زوجیّت نیز موجب حلیّت محرمات نمیشود بلکه فقط تمتّعات حلال جایز است نه هر نوع تمتّع.
در پاسخ میگوییم شاید علت جواز رقص زن برای شوهرش، سخن پیامبر صلی الله علیه وآله باشد که امور لهو را در چند مورد از جمله لهو زن برای همسر خود تجویز کرده است چنانکه حضرت صلی الله علیه وآله فرمود: «کُلُ لَهْوِ الْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ إِلَّا فِي ثَلَاثٍ فِي تَأْدِيبِهِ الْفَرَسَ وَ رَمْيِهِ عَنْ قَوْسِهِ وَ مُلَاعَبَتِهِ امْرَأَتَهُ فَإِنَّهُنَّ حَقٌّ».[22] هرگونه لهو از مؤمن نابجا است، مگر در سه چيز: در تربيت کردن اسب و مسابقات تيراندازى و شوخى کردن با همسر، که اينها درست و بجا است.
آیت الله گلپایگانی رحمه الله میگوید: «لا يجوز الرقص مطلقاً إلا رقص الزوجة لزوجها فقط».[23] رقص مطلقاً جایز نیست، مگر رقص زن برای شوهرش.
آیت الله سیستانی حفظه الله نیز «رقص» را مطلقاً حرام میداند و فقط قائل به جواز رقص زن در مقابل همسرش است. ایشان حفظه الله به جز رقص زن در مقابل همسرش، همه اقسام رقص را که عبارتند از: 1ـ رقص زن در مقابل سایر مردان 2ـ رقص زن در مقابل زنان 3ـ رقص مرد در مقابل مردان 4ـ رقص مرد در مقابل سایر زنان، حرام میداند. [24]
آیت الله مکارم شیرازی حفظه الله نیز فقط رقص زن برای همسر خود را جایز سایر رقص ها را حرام میداند و میگوید: رقص منشأ فساد است و اشکال دارد خواه رقص زن برای زن یا مرد برای مرد و یا زنان برای مردان باشد ولی رقص زن برای همسرش اشکالی ندارد. [25]
آیت الله نوری همدانی حفظه الله در پاسخ به این سؤال که رقص مرد برای مرد و رقص زن برای زن و رقص زن برای محارم خود از قبیل برادر و ... چه حکمی دارد میگوید: اشکال دارد مگر رقص زن برای شوهرش.
ظاهراً فقهایی که قائل به حرمت ذاتی رقص هستند، به ظهور و صراحت روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده استناد کرده اند و حکم و فتوا به حرمت ذات رقص داده اند.
روایت
«[26] و عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ[27] عَنْ أَبِيهِ[28] عَنِ النَّوْفَلِيِّ[29] عَنِ السَّکُونِيِّ[30] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَنْهَاکُمْ عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْکُوبَاتِ وَ الْکَبَرَاتِ».[31] سکونى از امام صادق علیه السلام روايت مىکند که پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: شما را از رقص و نى و تنبکها و طبل ها نهی میکنم.
لغت دانان واژه «زفن» را به معنای رقص میدانند لذا در تعریف آن گفته اند: «الزَّفْنُ: الرَّقْص».[32]
قابل ذکر است که همین روایت با تغییراتی جزئی در برخی عبارات، در کتاب «دعائم الإسلام» نیز نقل شده است. [33]
برخی از علما رحمه الله این روایت را ضعیف میدانند؛[34] زیرا در سلسه سند آن «نوفلی و سکونی» هستند که توثیق نشده است.
ابن قولویه رحمه الله در مقدمه کتاب «کامل الزیارات» که یکی از توثیقات عامه است، تصریح میکند که روایات کتاب او از ناحیه ثقات از اصحاب نقل شده است؛ لذا هرچند که «نوفلی و سکونی» توثیق خاصّ نشده اند، اما از آنجا که در اسانید کتاب «کامل الزیارات» آمده اند، توثیق عام شده اند. [35] از طرفی شیخ طوسی رحمه الله میگوید: اصحاب ما، به روایات سکونی عمل کرده اند. [36]
بنابراین فقهایی که حرمت رقص را فی نفسه و ذاتی نمیدانند، یا سند روایت را ضعیف دانسته اند و اصلاً به روایت استدلال نکرده اند و یا قائلند که در این روایت، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مقام بیان جزئیّات و خصوصیّات حکم نیست بلکه در مقام بیان یک امر عام و کلّی است؛ لذا به اطلاق آن فتوا نداده اند و آن را ناظر به حکم ذاتی رقص نمیدانند.
به نظر ما روایت مذکور از جهت سند، قابل اعتماد و از جهت دلالت نیز تامّ است زیرا اولاً: «نهی» چه به صورت هیئت باشد و چه به صورت مادّه، دلالت بر زجر، منع و حرمت دارد. ثانیاً: واژه «زفن» که به معنای رقص است، به صورت مطلق بیان شده و حرمت آن مقیّد به نوع خاصی از رقص نشده است؛ لذا دلالت بر حرمت نفسی و ذاتی رقص دارد. ثالثاً: اصل این است که متکلّم وقتی سخن میگوید در مقام بیان مرادش است «أصالة کون المتکلم فی مقام بیان تمام مراده»؛ یعنی اصل این است که متکلم کلامش را به صورتی القاء میکند که مخاطبین اطلاق را بفهمند نه اجمال و ....
از دیدگاه دین اسلام، هر مسلمانی باید متانت و وقار خود را همیشه و مخصوصاً در مجالس و مجامع حفظ کند و از انجام اعمال و حرکات جلف و سخیف که منافی شأن و منزلت اوست و عظمت و متانت او را خدشه دار میکند، اجتناب کند. یکی از این اعمال جلف و سبک، رقص است. «رقص» حرکات موزون و هماهنگی است که بر اساس لعب، برای تخلیه احساسات فردی و اجتماعی در شادی های فراوان به اعضای بدن میدهند و اگر به قصد لهو و لعب نباشد، بلکه به هدف دیگری باشد، مانند حرکاتی که برخی ورزشکاران انجام میدهند، عنوان رقص صدق نمیکند.
در کتب قدما بحث «رقص» و احکام و مسائل مرتبط با آن مستقلاً بیان نشده بلکه در ضمن موضوعات دیگر، اسم و حکم رقص ذکر شده است و گویا حرمت آن را واضح و از بدیهیاتی دانسته اند که نیاز به تبیین و استدلال ندارد. در رساله عملیه فقهای متأخر نیز هر چند که مسأله «رقص» و حکم آن مطرح شده و به سؤالات پیرامون آن پاسخ داده اند، لکن برای اثبات حرمت آن استدلالی دیده نمیشود.
برای بدست آوردن یک جمع بندی کامل در مورد رقص و احکام مربوط به آن، به بررسی اقوال و ادله فقها در این مسأله پرداختیم و در مجموع با توجه به روایتی که در این موضوع وجود دارد به این نتیجه رسیدیم که حرمت رقص، نفسی است و منوط و مشروط به مقارنت و همراهی با سایر گناهان نیست.
1ـ ابن اثير جزري، مبارک بن محمد؛ النهاية في غريب الحديث و الأثر؛ محقّق/ مصحّح: طناحى، محمود محمد؛ چاپ: چهارم؛ ناشر: موسسه مطبوعاتي اسماعيليان؛ قم؛ 1367 ش.
2ـ ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى؛ دعائم الإسلام؛ محقق/ مصحح: فيضى، آصف؛ چاپ: دوم؛ ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام؛ قم؛ 1385 ق.
3ـ ابن فارس، أحمد بن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ محقّق/مصحّح: هارون، عبد السلام محمد؛ چاپ اول؛ ناشر: مکتب الاعلام الاسلامي؛ قم، 1404 ق.
4ـ ابن قولویه القمی، أبی القاسم جعفربن محمدبن جعفربن موسی؛ کامل الزیارات؛ ناشر: مکتبة الصدوق؛ بی جا؛ بی تا.
5ـ ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ محقّق/ مصحّح: مير دامادى، جمال الدين؛ چاپ سوم؛ ناشر: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزيع- دار صادر؛ بيروت، 1414 ق.
6ـ انصاری، مرتضی؛ کتاب المکاسب؛ چاپ هفدهم؛ ناشر: مجمع الفکر الاسلامی؛ قم؛ 1422 ه ق.
7ـ تبریزی، جواد؛ صراط النجاة فی اجوبة الإستفتائات؛ ناشر: دار الصدیقة الشهیدة (س)؛ قم؛ 1433 ه ق.
8ـ الجوهری، ابونصر اسماعیل بن حماد؛ محقّق: عطار، احمد عبدالغفور؛ چاپ چهارم؛ ناشر: دارالعلم للملایین؛ بیروت؛ 1407 ه ق.
9ـ حسینی خامنه ای، سید علی؛ اجوبة الاستفتائات؛ چاپ سیزدهم؛ انتشارات بین المللی الهدی؛ تهران؛ 1386 ه ش.
10ـ حسینی عاملی، سید محمد جواد؛ مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة؛ ناشر: نشر اسلامی (جامعة المدرسین)؛ قم؛ بی تا.
11ـ حکیم، سید عبدالهادی؛ الفتاوی المیسره؛ چاپ سوم؛ ناشر: مطبعة فائق الملونة؛ بی جا؛ 1417 ه ق.
12ـ حلّی، شیخ جمال الدین ابومنصور حسن بن یوسف؛ اجوبة المسائل المهنائیّة؛ چاپ اول؛ ناشر: مطبعة الخیام؛ قم؛ 1401 ه ق.
13ـ حلّی، شیخ جمال الدین ابومنصور حسن بن یوسف؛ الرسالة السعدیه؛ محقق: بقال، عبالحسین محمد علی؛ چاپ اول؛ ناشر: کتابخانه آیت الله مرعشی (ره)؛ قم؛ 1410 ه ق.
14ـ حلّی، فخرالدین ابوعبدالله محمدبن احمد بن ادریس؛ السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی؛ چاپ دوم؛ ناشر: مؤسسه نشر اسلامی جامعة المدرسین؛ قم؛ 1410 ه ق.
15ـ خمینی، روح الله؛ المکاسب المحرمة؛ محقّق: لجنة التحقیق؛ چاپ اول، ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمه الله ؛ قم؛ 1415 ه ق.
16ـ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن؛ تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ محقّق / مصحّح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام؛ چاپ اول؛ ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام؛ قم، 1409ق.
17ـ طريحي، فخر الدين بن محمد؛ مجمع البحرين؛ محقّق/ مصحّح: حسينى اشکورى، احمد؛ چاپ سوم؛ ناشر: مرتضوى؛ تهران، 1375 ش.
18ـ طوسی، ابوجعفر محمدبن حسن؛ العدّة فی اصول الفقه؛ محقّق: انصاری قمی، محمدرضا؛ چاپ اول؛ ناشر: تیزهوش؛ قم؛ 1417 ه ق.
19ـ فراهيدى، خليل بن أحمد؛ کتاب العين؛ چاپ دوم؛ نشر هجرت؛ قم، 1409 ق.
20ـ فيومى، أحمد بن محمد؛ المصباح المنير في غريب الشرح الکبير؛ چاپ دوم؛ ناشر: موسسه دارالهجرة؛ قم، 1414 ق.
21ـ کلينى، محمد بن يعقوب؛ الکافي؛ محقّق/ مصحّح: غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد؛ چاپ چهارم؛ ناشر: دار الکتب الإسلامية؛ تهران، 1407 ق.
22ـ گلپایگانی، محمدرضا؛ ارشاد السائل؛ چاپ دوم؛ ناشر: دارالصفوة؛ لبنان؛ 1413 ه ق.
23ـ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى؛ مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول؛ محقق/ مصحح: رسولى محلاتى، سيد هاشم؛ چاپ: دوم؛ ناشر: دار الکتب الإسلامية؛ تهران؛ 1404 ه ق.
24ـ مکارم شیرازی، ناصر؛ مجموعه استفتائات؛ چاپ دوم؛ ناشر: مدرسه امام علی بن أبی طالب (ع)؛ قم؛ 1376 ه ش.
25ـ نوری همدانی، حسین؛ هزار و یک مسئله فقهی؛ چاپ اول؛ ناشر: موسسه مهدی موعود(عج)؛ قم؛ 1380 ه ش.
[1] سوره بقره، آیه 30.
[2] معجم مقاييس اللغة، ج2، ص428.
[3] مجمع البحرین، ج4، ص 172.
[4] کتاب العين، ج5، ص62 ؛ تاج العروس من جواهرالقاموس، ج9، ص291 ؛ لسان العرب، ج7، ص42 ؛ القاموس المحیط، ج2، ص 305.
[5] المکاسب على ثلاثة أضرب: محظور على کل حال، و مکروه، و مباح على کل حال؛ فأمّا المحظور على کلّ حال، فهو کلّ محرّم من المأکل و المشارب ... و آلات جميع الملاهي، على اختلاف ضروبها، من الطبول، و الدفوف، و الزمر و ... الرقص. «السرائر، ج2، ص 215».
[6] يحرم جميع آلات الملاهي من الدفوف و الطبول و الزمر و القصب و الشبر و الرقص و .... «نهاية الاحکام، ج2، ص 529».
[7] انفال، 35.
[8] الرسالة السعدية، ص 78.
[9] أجوبة المسائل المُهَنّائية، ص24 (تلخیص).
[10] المُکَاءُ: الصفير (سوت کشیدن). کتاب العين، ج5، ص 418.
[11] التصدية: التصفيق باليدين (دست زدن). همان.
[12] «صلاة» در لغت به معنای دعا، تبريک و تمجيد است. وجه نام گذاری «صلاة» به عبادت مخصوص (نماز)، مثل ناميدن چيزى به اسم بعضی از محتواى آن است که آن را در برمىگيرد [یعنی نماز شامل دعا هم میشود]. «مفردات ألفاظ القرآن، ص490».
[13] ... ثانیهما: ما حرم لغایته، کالعود والملاهي من الدفّ والمزمار والقصب والرقص والتصفيق و .... «الدروس، ج3، ص 166».
[14] لا يبعد القول بحرمة الجلوس في مجالس المنکر ما لم يکن للردّ أو للضرورة بل للتنزّه ونحوه ممّا يندرج به في اسم اللّاهين واللّاعبين؛ خصوصاً في مثل حضور مجلس الطبل والرقص ونحوهما من الأفعال التي لا يشکّ أهل الشرع والعرف في تبعيّة حاضريها في الإثم لأهلها، بل هم أهلها في الحقيقة؛ ضرورة أنّ الناس لو ترکوا حضور أمثال هذه المجالس لم يکن اللّاهي واللّاعب يفعلها لنفسه کما هو واضح. «جواهر الکلام، ج 22، ص 111».
[15] نعم، لو خُصَّ اللّهو بما يکون عن بَطَرٍ ـ و فسّر بشدّة الفرح ـ کان الأقوى تحريمه، و يدخل في ذلک الرقص و التصفيق، و الضرب بالطشت بدل الدفّ، و کلّ ما يفيد فائدة آلات اللهو. «کتاب المکاسب،ج2، ص 47».
[16] مفتاح الکرامة، ج12، ص 179.
[17] کتاب المکاسب،ج2، ص 47.
[18] المکاسب المحرمة، ج1، ص 369.
[19] منية السائل، ص 65.
[20] صراط النجاة، ج1، ص 374.
[21] رساله اجوبة الاستفتاءات، سوال 1171 و 1172.
[22] الکافي، ج5، ص 50.
[23] ارشاد السائل، ج1، ص 156.
[24] فأسأل عن رقص الزوجة لزوجها ...؟ يجوز لها ذلک. و رقصها أمام الآخرين؟ لا يجوز لها أنْ ترقص أمام غير زوجها من الرجال، بل ولا يجوز لها أنْ ترقص أمام النساء أيضاً. و رقص الرجل أمام الرجال أو النساء غير زوجته؟ لا يجوز کذلک. «الفتاوی المیسره، صص ۴۳۶ـ۴۳۷».
[25] مجموعه استفتائات، پرسش 534 و 535.
[26] محمد بن يعقوب: امامی، ثقه و جلیل القدر است.
[27] علی بن ابراهیم قمی: امامی، ثقه و جلیل القدر است.
[28] ابراهیم بن هاشم قمی: مورد اختلاف است اما بنابر قول قوی تر، امامی و ثقه است.
[29] الحسين بن زيد النوفلی: مورد اختلاف است اما بنابر قول قوی تر، امامی و ثقه است.
[30] اسماعیل بن أبی زیاد السکونی: عامیّ اما ثقه است.
[31] وسائل الشيعة، ج17، صص 313 ـ 314. شیخ حر عاملی رحمه الله این روایت موثقه را از کتاب «الکافي، ج6، ص 432» نقل کرده است.
[32] کتاب العين، ج7، ص 372؛ الصحاح، ج5، ص 2131؛ المحيط في اللغة، ج9، ص 65؛ النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج2، ص 305؛ لسان العرب، ج13، ص 197؛ المصباح المنير في غريب الشرح الکبير، ج2، ص 254؛ مجمع البحرين، ج6، ص 260؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج18، ص 260.
[33] «عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَنَّهُ قَالَ: أَنْهَى أُمَّتِي عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْکُوبَاتِ وَ الْکِنَّارَاتِ». دعائم الإسلام، ج2، ص 207.
[34] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج22، ص 302.
[35] کامل الزیارات، ص 104.
[36] العدّة فی اصول الفقه، ج1، ص 149.