معاونت پژوهش مؤسسه دارالثقلین امام عصر (عج) در راستای اهداف خود در امر پژوهش، نشست علمی «نقد و بررسی دلیل اجماع بر حرمت مجسمهسازی» را در هفتم بهمنماه سال ۱۴۰۰ ه.ش بهصورت حضوری و مجازی برگزار نمود. استاد ارائهدهنده این نشست، حجتالاسلام دکتر محمدرضا حسینی بود که محور بحث مقاله ایشان با همان عنوان نشست بود. استاد ناقد نشست، جناب حجتالاسلام داود عباسی بود که به نقد مطالب استاد ارائهدهنده و مقاله ارائه شده، همت گماشت.
در قسمت پایانی نشست، استادان و دانشپژوهان حاضر در جلسه (خواه مجازی یا حضوری) پرسشهای خود را از استاد ارائهدهنده پرسیدند و ایشان نیز پاسخ داد.
شرحی از این نشست در ادامه ارائه میشود:
نشست با مطالب استاد ارائهدهنده (دکتر حسینی) آغاز شد و ایشان پس از بیان عنوان نشست، معنای تصویر، تمثال و مجسمه را بررسی نمود و گفت: تصویر در لغت به معنای شکل دادن، نقاشی و صورتگری است. تعریف تصویر، تمثال و مجسمه در لغت، نزدیک به یکدیگر است و تفاوت آنها بسیار اندک است و به هر جسم ساخته شده از گِل، گچ، سنگ یا فلز دارای صورت و شکل که شبیه موجودی بیجان یا جاندار باشد، اطلاق میشود.
در قرآن هر دو واژه تمثال و تصویر به مجسمه اطلاق میشود. تمثال دوبار در قرآن آمده که بر مجسمههای بیروح اطلاق شده است. تصویر نیز به جسم اطلاق شده و به جاندار نسبت داده شده است. در روایات نیز گاهی دو واژه در کنار هم آمده و گاهی فقط یکی آمده است؛ بنابراین تشخیص معنای حقیقی صورت و تمثال، بسیار سخت است. این مشکل در سخنان فقیهان نیز وجود دارد.
محقق کرکی در جامع المقاصد میگوید: متبادر از مجسمه آن چیزی است که وقتی نور به آن بتابد برای آن سایه به وجود میآید. محقق اردبیلی و حسینی جبلعاملی نیز همین تعبیر را دارند.
حجتالاسلام دکتر حسینی سپس به تعبیرات مختلف از اجماع در کلام فقها برای حرمت مجسمه پرداخت و گفت: فقها از واژگانی مانند «خلافی در آن نیست»، «مخالفی وجود ندارد» یا «اختلافی نیست» استفاده کردهاند. این عبارات اجماع نیست اما از آنها اجماع برداشت میشود.
نخستین شخصی که برای حرمت مجسمه به اجماع استدلال کرد، محقق کرکی (رحمهالله) در قرن دهم است. ایشان ادعا میکند از چهارقسم مجسمه، یکقسم آن اجماعا حرام است.
مرحوم جبلآملی، حرمت مجسمه را مسلّم دانسته و به گفتار دیگران استشهاد میکند. مرحوم سید طباطبایی میگوید: یکی از اعمال حرام فینفسه، ساخت مجسمه است که دلیل آن اجماع است. صاحب جواهر (رحمهالله) ضمن نفی اختلاف در حرمت مجسمه جانداران، مدعی است که اجماع منقول و محصل در این حکم وجود دارد. ایشان اجماع منقول را در حد مستفیض قبول دارد.
استاد ارائهدهنده محترم در ادامه گفت: اشکالاتی بر اجماع بیان شده که به برخی اشاره میکنیم:
اشکال اول: تا پیش از قرن دهم و ادعای محقق کرکی (رحمهالله) بر اجماع، کسی چنین ادعایی نکرده است. از سال ۲۶۰ قمری که آغاز غیبت صغرا است و سال ۳۲۹ که غیبت کبری آغاز شد تا قرن دهم، کسی چنین ادعایی ندارد. شاید دلیل این باشد که فقهای بزرگ این دوره، روایات موجود را میدیدند و بر اساس آن فتوا میدادند. کسانی هم که ادعای اجماع کردهاند، اجماع مدرکی است؛ بنابراین فاقد اعتبار است.
اشکال دوم: معقد اجماع نامعلوم است؛ به عبارت دیگر، نقطهای که بر آن اتکا میکنند و ادعای اجماع بر آن دارند، متفاوت است. این اجماع بر یکموضوع نیست؛ آیا اجماع بر حرمت مجسمه ذیالروح است یا غیرذیالروح، مجسمه نیمتنه یا کامل است. وقتی معقد اجماع متفاوت است، اجماع هم متفاوت میشود.
پس از بیانات استاد ارائهدهنده، حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای داود عباسی، نقد و بررسی مقاله و مطالب استاد ارائهدهنده را آغاز نمود و گفت:
ابتدا باید بگوییم که ناقد و داور، در مقام تنقیص مقاله یا رساله نیست بلکه در مقام تکمیل و ارتقای اثر است. این اثر، مقالهای خوب و قوی است که از موضوعات روز و قابل استفاده است. این مقاله از نظر محتوایی کاملا غنی است؛ زیرا به تمام حوزههای اجماع پرداخته است. از نظر استدلال هم محتوای آن قابل استدلال و قابل دفاع است. موضوع مقاله هم کاملا اجتهادی است و نویسنده، منش اجتهادی را رعایت کرده است. مقاله قلمی روان، شیوا و پخته دارد. ارجاع به مطالب هم به اندازه کافی و متعدد آورده شده است.
اشکلات شکلی:
پیشینه باید آورده شود که آیا تاکنون این بحث بهصورت مبسوط بررسی شده است؟ چه کمبود و کاستی در آثار پیشین بوده که این مقاله میخواهد آن را برطرف کند؟
در ارجاع به مطالب، نام مؤلف، جلد و صفحه را ذکر کردهاید اما باید نام مرجع نیز ذکر شود.
در نقل دیدگاه محقق خویی باید مطالب و مستندات ایشان ذکر شود؛ زیرا ایشان نوعا اجماعات را مدرکی میداند.
اشکالات محتوایی
مجسمهسازی بهعنوان بتپرستی قطعا حرام است اما اگر این عنوان تغییر یافت و جنبه هنر و اسطورهسازی یافت، این محل بحث است. مقام معظم رهبری در این صورت حکم جواز داده و برخی از فقها حکم به کراهت دادهاند؛ بنابراین اجماع ادعایی قابل ردع نیست و اجماع مذکور با قطع نظر از مدارک است؛ زیرا میدانند که اجماع مدرکی اعتباری ندارد. به عبارت دیگر، آنچه فقهای گذشته در مقام اجماع بر آن بودند، نیازی به آیات و روایات نبوده است؛ زیرا مسأله بتپرستی و عبادت مجسمه بوده است. هر عقل سلیمی میگوید که مجسمهسازی با عنوان بتپرستی جایز نیست؛ خواه آیه باشد یا نباشد. بنابراین نویسنده مقاله میتوانست از راه تبدّل موضوع اشکال کند.
از طرفی اجماع دلیل لبّی است؛ بنابراین باید به قدر متیقّن اخذ شود و آن جایی است که جنبه بتپرستی داشته باشد.
نقد دیگر این است که موضوع دقیق تبیین نشده است. در این بحث، موضوع ما دو چیز است: یکی تصویرسازی و نقاشی که اکثر فقها آن را جایز میدانند و مسأله دیگر، مجمهسازی است که درباره این مسأله موضوع باز نشده است. اگر موضوع، خوب تبیین شود، بسیاری از اختلافات حل میشود. باید تبیین شود که آیا مراد، نقاشی و تصویرسازی است یا مطلق مجسمه؟ آیا مراد مجسمهسازی برای عبادت و بت است یا مطلق ساخت آن؟ رابطه بین مجسمه و تصویر چیست؟ آیا ترادف، تساوی، عام و خاص منوجه یا تباین است.
مرحوم بروجردی و مرحوم امام گفتهاند که شهرت قدمایی کافی است، چه رسد به اجماع؛ زیرا قدما متصل به زمان ائمه (علیهمالسلام) بودند؛ پس اجماع نیز برگرفته از معصوم است و خدشه بر شهرت و اجماع مشکل میشود.
پس از نقد و بررسی استاد ناقد، استاد ارائهدهنده در مقام پاسخ به نقدهای بیانشده گفت:
مجموع بیانات استاد عباسی را در دو حوزه شکلی و محتوایی پاسخ میدهم. چون ارجاعات درونمتنی بود، در مقام ارجاع، نام مؤلف، سال نشر، جلد و صفحه آمده است. درباره بحث محتوایی و اشکال تبیین موضوع باید گفت که موضوع مقاله که نقد و بررسی دلیل اجماع بر حرمت مجسمه است، حیطه بحث را مشخص میکند که درباره مجسمه است نه نقاشی و تماثیل. در حوزه دلیل، ما بحث را بر اجماع متمرکز کردهایم و کاری به روایات نداریم.
اما اینکه فرمودید اجماع مدرکی نیست، برخی از فقیهان به این مسأله تصریح کردهاند؛ مثل سید مرتضی حائری یزدی.
آیتالله جوادی آملی دلیل اجماع را بهعنوان دلیلی در عرض کتاب، سنت و عقل، قرار نمیدهد و میگوید: به اعتقاد امامیه، اجماع به هر تقریبی تقریر شود، زیرمجموعه سنّت است؛ بنابراین نوبت به اجماع نمیرسد که بخواهیم بگوییم مدرکی و تعبدی نیست.
شیخ طوسی و امینالاسلام، فتوا به کراهت ساخت مجسمه ذیالروح دادهاند؛ بنابراین با وجود این دو فقیه فهل که فتوای به کراهت دادهاند، چگونه میتوان ادعای اجماع کرد؟ اگر اجماعی هم باشد مدرکی است.
مرحوم مغنیه هم علاوه بر مدرکی بودن اجماع، میگوید که حکم به حرمت، مورد احتیاط فقها است و اگر فقیهان استناد به اجماع میکنند برای این است که احتیاط میکنند.
کسانی که ادعای اجماع کردهاند در همان عصر، مخالف وجود دارد؛ بنابراین اجماع نمیتواند اجماع محصل باشد و اجماع منقول هم محل بحث جدی است.
پس از پاسخهای استاد ارائهدهنده، جناب استاد عباسی مجدد در نقد مطالب گفت:
ما هم بحث آیات و روایات را بیان نکردیم. بحث ما قطع نظر از مدارک است و اگر مدرک باشد، مدعیان اجماع هم واقف هستند که اعتباری ندارد. وقتی عنوان بتپرستی باشد، نیازی به مدرک نیست.
محقق خویی، قائل است که عمل اصحاب، جابر ضعف سند نیست یا اعراض اصحاب باعث سقوط اعتبار روایت نیست؛ پس شهرت و اجماع، قابل احراز نیست؛ زیرا عدهای اصلا کتاب نداشتند تا از فتاوای آنها مطلع شویم. صرف مدرکی بودن اجماع، اتصال به معصوم را ضعیف میکند.
استاد ارائهدهنده با تشکر از این کلام استاد ناقد گفت: ما هم میخواهیم بگوییم که اجماع مخدوش است.
برخی از حاضرین مجازی و حضوری، پرسشهایی را از استاد ارائهدهنده بیان کردند و ایشان نیز پاسخگو بود:
یکی از حاضران پرسید: آیا شما قائل به اجماع متقدمین نیستید؟
استاد ارائهدهنده گفت: اصلِ اجماع را منکر نیستیم و ادعای اجماع شده است اما بحث درباره این است که آیا این اجماع، منقول است یا محصّل؟ این اجماع، منقول است که خودش محل بحث است و اگر از این اشکال چشمپوشی کنیم، اجماع مدرکی است.
یکی از حاضران پرسید: آیا اجماع موجود (خواه محصّل، منقول، مدرکی یا محض) حداقل نمیتواند کاشف از سیره متشرعه باشد؟ زیرا بر اساس سیره متشرعه فتوا میدهم؛ مثل حرمت سقط ریش که مبنای حکم، سیره متشرعه است.
استاد ارائه دهنده پاسخ داد: ما در عصر نبی اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) و امام علی (علیهالسلام) این را داریم اما به مرور که هدف، غایت و استفاده تغییر کرد، حکم هم تغییر کرد. حکم موضوع آن زمان را نمیتوان بر موضوع این زمان حمل نمود. با تبدّل موضوع، هیچفردی مجسمه را بهعنوان پرستش و بت، استفاده نمیکند. امروز هم اگر کسی هرچیزی را برای پرستش استفاده کند، تمام استفادهها از آن حرام است، خواه مجسمه باشد یا چیز دیگری. به عبارت دیگر، ما از مجسمه الغاء خصوصیت میکنیم.
یکی از حاضران گفت: همانگونه که استاد ناقد گفت، درباره پرستش بت، کسی بحثی ندارد اما فتوای فقها مطلق است و استفاده خاصّی را نمیگوید؛ بنابراین آیا میتوان مطلق مجسمه را حرام دانست بدون توجه به نوع استفاد از آن؟ این مناط را شما از کجا به دست آوردید؟
دکتر حسینی پاسخ داد: روایت داریم که وقتی کسی مجسمه ذیالروح را بسازد، به او خطاب میشود که در او بدم. این دمیدن یعنی انسان خود را مانند خالق هستی دانسته و تشابه به خداوند داشته است. با این نیّت، ایجاد مجسمه هرچیزی حرام است. اگر موضوع تغییر کند، حکم هم تابع آن است مثلا خرید و فروش خون زمانی حرام بود اما امروزه که دارای منفعت است، خرید و فروش آن اشکالی ندارد.
یکی از حاضران در نقد مقاله مورد بحث گفت: کاش در این مقاله بحث میکردید که آیا تندیس و سردیسها هم مصادیق مجسمه است یا خیر.
استاد ارائهدهنده گفت: کتابی بهزودی چاپ میشود با عنوان «مجسمه در تاریخ و فقه» در آن کتاب، من همه این بحثها را آوردهام. همه انواع مجسمه و ادله استفاده شده برای حرمت و جواز در این کتاب بررسی میشود. یک مقاله، گنجایش اینهمه مطلب را ندارد. در این مقاله در حوزه نظریهپردازی، همه بحث من درباره اجماع است که اجماع نمیتواند دلیلی برای حرمت باشد و متعرض بحث روایات نشدهام.