menusearch
darolsaqalain.ir

گونه‌های ارتباط با ارواح و اجنه و حکم فقهی آن

دوشنبه هفتم آبان ۰۳
(0)
(0)
گونه‌های ارتباط با ارواح و اجنه و حکم فقهی آن

بررسی گونه‌های ارتباط با ارواح و اجنه و حکم فقهی آن


علی‌رضا داین


چکیده

از آنجا که یکی از مسائل مهم دنیای امروز، میل انسان به ارتباط با ماوراء عالم دنیاست و این مسأله از شرق این کره خاکی به غرب گسترش داشته، لازم است درباره آن بحث شود و احکام فقهی آن روشن گردد. این مقاله که تحت عنوان «بررسی حکم فقهی ارتباط با ارواح و اجنه» با هدف حل این مسأله از منظر دین نگاشته شده، حاوی مطالب زیر است.
1- بررسی امکان ارتباط با ارواح و اجنه؛
2- بیان معنای ارتباط؛
3- بیان معنای روح و مصادیق آن؛
4- بیان انواع ارتباط با ارواح که عبارت است از: ارتباط با ارواح مطهر معصومان (علیهم‌السلام) و اولیای الهی، ارتباط با ارواح از طریق زیارت اهل قبور، ارتباط با ارواح در خواب و توضیح خواب طبیعی و خواب مصنوعی، احضار ارواح و ارتباط‌های میزگردی؛
5- بیان معنای جن و توضیح آن؛
6- بیان انواع ارتباط با اجنه که عبارت است از: پرستش یا اطاعت از اجنه و شیاطین، احضار و تسخیر جن و ابلاغ احکام و معارف دین به جنیان.
واژگان کلیدی: ارتباط، روح، هیپنوتیزم، احضار، جن.


مقدمه

براى انسان بسيار جالب است که بتواند از عالمى غير از اين جهانى که در آن زندگى مى‌کند، آگاهی یابد؛ به‌ویژه اگر آن عالم بتواند ارتباطی را میان انسان و زمان‌هاى گذشته و دوستان، پدران، مادران و نياکانی که به آن عالم سفر کرده‌اند، برقرار کند و از آن بالاتر، او را از حوادث آينده، باخبر سازد. تلاش و کوشش انسان براى ارتباط با جهان ارواح و اجنه از همين عطش سوزان روحى سرچشمه گرفته است.
در طول تاريخ، هميشه مدّعيانى بوده‌اند که خود را با عالم ارواح و دنیای پنهان اجنه مرتبط دانسته‌اند. جریان‌هایی که از مرتاضان هندی، نقل بعضی مجالس بوده، بر کسی پوشیده نیست. این ارتباط در دو قرن گذشته، پای خود را از هندوستان فراتر گذاشته و به کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز سریان پیدا کرده تا جایی که حتی در‌این‌باره، براساس مخیلات، فیلم‌های زیادی نیز تولید شده است.
«پلاتونف» روانشناس معروف روسی در کتاب «ميهمانان آن دنيا» مى‌نويسد: «داستان احضار روح در سال 1848 در شهر روچستر که يکى از شهرهاى‌ آمريکاى شمالى‌ است بر سر زبان‌ها افتاد. در آن سال، شخصى به‌نام‌ «آمستر فُوکْس»‌ اظهار داشت: ارواح مردگان با او و نزديکانش گفت‌وگو مى‌کنند. فوکس و همسر و سه دخترش، پشت ميز مدوّرى قرار مى‌گرفتند و دست‌هاى خود را روى ميز، باز و معلّق نگه مى‌داشتند؛ در اين هنگام، صداى ميز بلند مى‌شد و آن‌ها ادّعا مى‌کردند که ارواح، پرسش‌های آنان را پاسخ مى‌گويند».[1] 
آیا اصل ارتباط با ارواح و اجنه امکان‌پذیر است؟ اگر ممکن است به چه نحو انجام می‌شود؟ چه استفاده‌ها و منافعی بر این‌گونه ارتباطات مترتب است که اذهان زیادی را به خود مشغول می‌سازد؟
از طرفی در دنیای اسلام، هم در آیات قرآن و هم در روایات، نسبت به این مسأله، مطالب زیادی وجود دارد که این خود باعث شده تا فقها و علمای دین، متعرض آن شوند، دیدگاه‌های خود را بیان کنند و احکام فقهی و شقوق مسأله را مورد بحث قرار دهند.
در مقاله پیش‌رو با عنوان «بررسی حکم فقهی ارتباط با ارواح و اجنه» سعی بر آن است که با تکیه بر شناخت دقیق موضوع و تقسیم‌بندی انواع ارتباط با ارواح و اجنه، به‌طور مجزا، با گفتن آیات قرآن کریم، احادیث معصومان (علیهم‌السلام) و اقوال علما و فقهای دین، احکام فقهی مسأله، مورد بحث قرار می‌گیرد. البته از آن جهت که مسأله ارتباط با ارواح، موضوع جداگانه‌ای از ارتباط با اجنه است و به تَبَع آن، احکام فقهی جداگانه‌ای بر آن بار می‌شود، در عناوین جداگانه مورد بحث قرار می‌دهیم.


حکم فقهی ارتباط با ارواح

آیا ارتباط با ارواح از منظر فقه، مطلقا یک حکم دارد یا با اختلاف موارد، احکام مختلفی بر آن بار می‌شود؟
معمولاً هرگاه از این‌گونه ارتباط نام برده می‌شود، ذهن انسان به سمت احضار ارواح، ارتباط با درگذشتگان و گرفتن اخباری از غیب می‌رود. از ارتباط به‌معنای اخص، احضار ارواح به ذهن می‌آید، اما اگر ارتباط را به اعم معنا کنیم، دایره بحث بازتر می‌شود و شامل هر نوع ارتباطی با عوالم دیگر می‌گردد.
اگر بخواهیم از نگاه فقه به این مسأله بنگریم و احکام فقهی دقیق‌تری ارائه دهیم، لازم است نسبت به معنای ارتباط و مصادیق آن در حوزه ماوراء عالم و امکان یا عدم امکان ارتباط با ارواح بحث کنیم، سپس با عنایت آیات قرآن کریم و احادیث معصومان (علیهم‌السلام) و بررسی دیدگاه علمای دین، به نتیجه خوبی دست یابیم.


معنای ارتباط

راغب در مفردات، در معنای ارتباط که از ریشه «ر ب ط» است می‌گوید: «رَبْطُ الفرس: شدّه بالمکان للحفظ».[2] اسب را برای نگهداری به جایی بست.
فرهنگ فارسی معین ارتباط را به‌صورت مصدر متعدی و اسم مصدر معنی کرده است: ربط‌دادن، پیوند چیزی به چیزی. بستگی، پیوستگی، رابطه.[3] 


معنای روح

خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: «وَيَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلاً»[4] درباره روح از تو مى‌پرسند بگو: روح از فرمان پروردگار من است و به شما از دانش، جز اندکى داده نشده است.
این آیه، انسان را کنجکاو می‌کند تا درباره روح بیشتر بداند، هر چند به همان میزان کمی که خداوند بلندمرتبه می‌فرماید، به حقیقت و چیستی روح پی ببرد.
واژه روح در موارد متعددی استعمال می‌شود. مثلاً گاهی به فرشته جبرئیل اطلاق می‌شود «روح القدس»، در علم پزشکی گفته می‌شود «روح حیوانی» یا موارد دیگر. آن روحی که مورد بحث است و آیه فوق نیز به آن اشاره دارد، انسان، دانش زیادی از آن ندارد، جز آنکه می‌توان از جهت معنای لغوی، به‌گونه‌ای بحث کرد، از منظر روایات، به‌نحوی سخن راند یا از منظر حکما و فلاسفه تعریفی آورد که مجالش در این مقاله نیست، اما تا جایی که در راستای موضوع مورد بحث بتواند یاری دهد، مطالبی بیان می‌شود.
روح از ریشه ریح، به‌معنای باد و نسیم یا به‌عبارتی، جریان هوا آمده است که ممکن است این نسیم از هر چیزی به وجود آید؛ مثلاً جایی که از تکان‌دادن بادبزن، نسیمی ایجاد می‌شود.[5] 
راغب اصفهانی، دایره معنایی بازتری را درباره روح بیان می‌کند. ابتدا روح را اسمی برای نفس، نام‌گذاری می‌کند،[6] سپس با استناد به آیات قرآن کریم، ملائکه الهی،[7] جبرئیل[8] حضرت عیسی (علیه‌السلام)[9] و قرآن کریم[10] را از مصادیق روح می‌داند؛ بنابراین ملائکه الهی به‌ویژه جبرئیل امین، حضرت عیسی (علیه‌السلام) و قرآن کریم، همه از مصادیق روح هستند. اما با نگاه به آیات قرآن کریم، باز می‌توان به نمونه‌های دیگری رسید.
مفاد قسمتى از آيات اين است که خدا پس از تکميل آفرينش انسان، روحى از خود بر آن دميد؛ چنان‌که مى‌فرمايد: «ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأَبصارَ وَالأَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشْکُرونَ».[11] به‌یقین اين روح، غير از بدن و غير از روح حيوانى است که از لحظه نخستين با جنين در مراتب مختلف، همراه است؛ زيرا انسان برخلاف انديشه پيشينيان، از موجود جاندار پديد مى‌آيد و حيات حيوانى او، از نخستين لحظه هستى با او همراه بوده و آثار اين نوع از حيات که همان احساس، حرکت و توليد مثل است، از او جدا نبوده است، بلکه مقصود، حيات انسانى است که پس از طى مراحلى و پس از شکل‌گيرى کامل در رحم، در او دميده مى‌شود، درحالى‌که پیشتر از چنين روحى خبرى نبود.[12]
این روحی که خداوند متعال از آن یاد می‌کند، متعلق به همه انسان‌هایی است که از نعمت وجود بهرمند گردیده‌اند و این همراهی پیش از تولد انسان آغاز می‌شود، اما پرسش اینجاست که این روح تا کجای زندگی در حیات مادی با جسم انسان همراهی دارد؟ آیا هنگام مرگ، روح نیز همانند جسم از بین می‌رود و فناپذیر است، یا از جسم مفارقت می‌یابد و در عالم دیگری به حیات خود ادامه می‌دهد؟
يکى از معارف مهم قرآن، بقاى روح پس از جدايى از بدن است که مرگ، پايان زندگى انسان نيست، بلکه روزنه‌اى به زندگى ديگر در جهان برتر است. مرگ دروازه فنا نيست، بلکه دروازه گام نهادن به ابديت است. پاسدار اين دروازه، فرشته مرگ است که دست انسان را مى‌گيرد و او را به سراى ديگر روانه مى‌سازد.[13]
با توجه به آنچه گفته شد، ارتباط با ارواح به‌معنای برقراری پیوند و ایجاد رابطه با ارواح، با همه مصادیقی که برای آن بیان شد، آیا این امر ممکن است؟ مسأله ارتباط با ارواح از مسائل رايج روز است، حتی دانشمندان غربى نیز مدّعى احضار و يا به عبارت صحيح، ارتباط با ارواح هستند. در اینجا به‌اختصار موضوع امکان ارتباط و يا وقوع آن را از نظر قرآن و بعضی روایات مورد بحث قرار مى‌دهيم. البته این نکته را متذکر می‌شویم که اثبات ارتباط در اين بخش به معناى درست دانستن همه ادعاهاى مدعيان ارتباط با ارواح نيست، هدف ما اين است که ثابت کنيم که ارتباط ما با ارواح گذشتگان، قطع نشده و آنان سخنان ما را مى‌شنوند.
در قرآن کریم خداوند متعال می‌فرماید که شهدا به کسانی که در دنیا زندگی می‌کنند و هنوز به آنان ملحق نشده‌اند، وضعیت خود را نوید می‌دهند «وَلا تَحْسَبَنَّ الّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ ربِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ اَلاّ خوفٌ عليهِمْ ولا هُمْ يَحْزَنُون * يَسْتَبْشِروُنَ بِنِعْمَة مِنَ اللّهِ وَفَضْل وَأَنّ اللّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنين»[14] گروهى را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مپنداريد، آنان زندگانند، که نزد پروردگار خود روزى می‌خورند. از آنچه خدا از کرم خود به آنان داده خوشحال و شادمانند. به گروهى که به آنان ملحق نشده‌اند و پشت سر آنان قرار دارند بشارت مى‌دهند که براى آنان ترس و اندوهى نيست. نعمت و کرم الهى را به آنان بشارت می‌دهند. خداوند پاداش افراد باايمان را ضايع نمى‌کند.
بنابراین اصل ارتباط با ارواح، براساس این آیات، قابل اثبات است.
آیت‌الله سبحانی متعقد است: جهان برزخ، جهان جدا از عالم طبيعت نيست. زنده‌بودن شهيدان راه حق در جهان برزخ اين نيست که در منتهااليه جهان طبيعت به جهانى به‌نام برزخ مى‌رسيم که اين دو جهان با ديوار پهناوری از هم جدا شده‌اند، بلکه مقصود اين است که ارواح شهيدان با بدن، چشم و گوش برزخى و ديگر ابزار ادراک، در دل اين جهان، زندگى مى‌کنند. چون حيات در عالم برزخ کامل‌تر از حيات پيشين است، قهراً توانايى شنيدن سخنان افراد را به اذن الهى خواهند داشت.[15]
پيامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: «إنّ لله ملائکة سياحين في الأرض يبلغونني عن أمتي السلام»[16] در زمين فرشتگانى است که سلام امت را به من مى‌رسانند.
از ظاهر سخن امام علی (علیه‌السلام) در حکمت 130 نهج البلاغه برداشت می‌شود که حضرت با ارواح مردگان، سخن مى‌گويد و آن‌ها سخنان امام (علیه‌السلام) را درک مى‌کنند. از روایت استفاده مى‌شود که اگر اذن پروردگار باشد، آن‌ها نيز مى‌توانند با انسان ها ارتباط برقرار کنند، اما به‌دلیل مصلحتی که از جانب خداوند متعال وجود دارد و این دنیا دار امتحان است، این امکان به‌راحتی صورت نمی‌پذیرد.
بنا بر این اصل ارتباط با ارواح اجمالاً ثابت گردید. اما این ارتباط اقسامی دارد که برخی از آن مورد تأکید شریعت قرار گرفته است، و برخی از آن مورد نهی قرار گرفته است.
گاه می‌توان از این ارتباط به احضار روح و آگاهی از اخبار غیبی یاد کرد. گاه می‌توان به موارد دیگر ارتباط، همچون توسل و زیارت اولیای الهی، توجه داشت. حتی می‌توان به ارتباط با ارواح در خواب و رؤیای صادقه اشاره داشت. همچنین گاهی می‌توان زیارت اهل قبور را از مصادیق ارتباط دانست. بنابراین ارتباط با ارواح در موارد ذیل مورد بررسی قرار می‌گیرد.
1-    ارواح مطهر حضرات معصومیان (علیهم‌السلام) و اولیای الهی
2-    زیارت اهل قبور
3-    در خواب
4-    احضار ارواح
5-    ارتباط‌های میزگردی


1- ارتباط با ارواح مطهر حضرات معصومان (علیهم‌السلام) و اولیای الهی

یکی از مصادیق مهم ارتباط با ارواح، ارتباط با اولیای الهی و به‌ویژه توجه به وجود مقدس پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اهل‌بیت آن حضرت (علیهم‌السلام) و پس از آن، توجه به اولیا و عباد مخلَص پروردگار متعال، به‌ویژه شهدا است. این ارتباط معمولاً از سه راه است:
1-    توسّل
2-    زیارت
3-    مناجات


توسل

«توسل» در لغت به معناى انتخاب وسیله و واسطه است. وسیله چیزی است که انسان با آن به دیگری نزدیک یا متصل می‌شود.[17] 
توسل به ارواح مقدس، گونه‌ای از ارتباط با ارواح است. این ارتباط، از مواردی است که آیات قرآن کریم و روایات آن را تأکید کرده‌اند. خداوند متعال می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[18] ای اهل ایمان! از خدا پروا کنید، دست‌آویز و وسیله‌ای برای تقرّب به سوی او بجویید و در راه او جهاد کنید تا رستگار شوید.
منظور از وسیله در روایات، گاهی اقرار به گناه دربرابر خداوند متعال، گاهی کارهای صالح، گاه ایمان و در برخی روایات، منظور از وسیله، معصومان (علیهم‌السلام) است.
پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:. امامان و پیشوایان پس از من همگی از فرزندان حسین (علیه‌السلام) هستند. هر کس ایشان را فرمان برد، خدا را اطاعت کرده و هر کس نافرمانی آنان کند، خدای بلندمرتبه را معصیت کرده است. و ایشان دست‌آویز محکم و دستگیره استوارند. اینان وسیله به سوی خداوند (عزوجل) هستند.[19]
همچنین فرمود: «نَحْنُ الْوَسِیلَةُ إِلَی اللَّهِ وَ الْوُصْلَةُ إِلَی رِضْوَانِ اللَّهِ».[20] ما وسیله به سوی خداییم و رساننده به رضوان اوییم.
ذیل این آیه امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام) فرمود: «وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ أَنَا وَسِیلَتُهُ».[21] وسیله ای برای تقرّب به سوی او بجویید، من وسیله اویم.
حتی در میان اهل تسنن نیز عده زیادی توسل را قبول دارند. ابن حجر مکّی در کتاب «صواعق» از «امام شافعى» پيشواى معروف اهل تسنن نقل مى‌کند که به اهل بيت پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) توسّل مى‌جست و چنين مى‌گفت:
«آلُ النَّبِىِّ ذَرِيْعَتِى وَ هُمُ إِلَـيْهِ وَسِيْلَتِى‌
أَرْجُو بِهِمْ أُعْطى‌ غَداً بِيَدِ الْيَمِيْنِ صَحِيْفَتِى».[22]
خاندان پيامبر وسيله من هستند؛ آن‌ها در پيشگاه او سبب تقرّب من می‌شوند. اميدوارم به‌سبب آن‌ها فرداى قيامت، نامه عمل من به دست راست من سپرده شود.
بنابراین یکی از راه‌های ارتباط با ارواح، توسل است، که مورد تأکید آیات و روایات است، و همه فقهای شیعه و برخی از اهل تسنن بر آن اتفاق‌نظر دارند.


زیارت

در برخی لغت نامه‌ها، «زیارت» به معنای دیدارکردن یا رفتن به مکان مقدس آمده است.[23]
زیارت گونه‌ای ارتباط است که زیارت‌کننده، با زیارت‌شونده برقرار می‌کند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: «يا علي من زارني في حياتي أو بعد موتي أو زارک في حياتک أو بعد موتک أو زار ابنيک في حياتهما أو بعد موتهما ضمنت له يوم القيامة ان أخلصه من أهوالها وشدائدها حتى أصيره معي في درجتي».[24] ای علی! هر کس من را در حیات یا پس از فوتم زیارت کند، یا تو را در زمان حیات یا پس از آن زیارت کند، یا دو پسرت را در حیاتشان یا پس از آن زیارت کند، او را ضمانت می‌کنم که روز قیامت از ترس‌ها و سختی‌ها رهایی یابد، تا اینکه همراه من در درجه من گردد.
زیارت قبور مطهر ارواح مقدس نیز گونه‌ای از ارتباط با ارواح است. روایات بسیاری درباره زیارت وارد شده است. «وَأَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَکَ وَخُلَفَاءَکَ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ أَحْياءٌ عِنْدَکَ يُرْزَقُونَ يَرَوْنَ مَقَامِي وَيَسْمَعُونَ کَلاَمِي وَيَرُدُّونَ سَلاَمِي وَأَنَّکَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي کَلاَمَهُمْ وَفَتَحْتَ بَابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِهِمْ...»[25]. خدایا! من می‌دانم که پیامبر و جانشینانت (علیهم‌السلام) زنده‌اند، نزد تو روزی داده می‌شوند. جایگاه من را می‌بینند و سخنم را می‌شنوند، و پاسخ سلامم را می‌دهند. به‌راستی تو حجابی بر گوش من قرار داده‌ای که سخنشان را نمی‌شنوم و با لذتی که در مناجاتشان هست، باب فهم من را باز کردی.
این اذن دخول نمونه‌ای بسیار روشن است که نشان می‌دهد انسان هنگام زیارت، با ارواح معصومان (علیهم‌السلام) ارتباط می‌گیرد.
زائر در زیارت نامه‌ها سلام می‌کند و پاسخ می‌گیرد، از زیارت‌شونده حاجت می‌خواهد و حاجت می‌گیرد، بیمار شفا می‌خواهد و شفا می‌یابد. این همان پیوندی است که در معنای ارتباط، به آن اشاره کردیم.
بسیار روشن است که این نوع ارتباط نیز مورد تأکید روایات قرار گرفته است و همه فقهاء و علما نیز بر آن تأکید دارند.


مناجات

مناجات از ریشه «النجی» و «النجو» به معنای گفتن راز است؛[26] بنابراین مناجات به معنای نجوا کردن و بیان اسرار است.
یکی دیگر از راه‌های ارتباط با ارواح اولیای الهی که برخی روایات به آن اشاره دارند، مناجات و سخن‌گفتن با امام معصوم (علیه‌السلام) است.
قال المجلسی: روی السید ابن‌طاوس فی «کشف المحجة» باسناده من کتاب «الرسائل» للکلینی عمن سماه، قال: کتبت الی أبی‌الحسن علیه‌السلام: «أن الرجل یحب أن یفضی الی امامه ما یحب أن یفضی الی ربه، قال: فکتب: ان کان لک حاجة فحرک شفتیک، فان الجواب یأتیک».[27] راوی گوید: به امام هادی (علیه‌السلام) نوشتم: انسان دوست دارد به امامش برساند آن مطلبی را که می‌خواهد به پروردگارش برساند. امام هادی (علیه‌السلام) در پاسخ نوشت: اگر حاجتی داشتی، لبان خود را بجنبان، که پاسخت آماده است.
در این مورد نیز جای صحبت و اشکالی باقی نمی‌ماند، بلکه از مواردی است که توجه و عنایت معصومان (علیهم‌السلام) را جلب می‌کند و مورد تأیید آنان است.


2- ارتباط با ارواح از طریق زیارت اهل قبور

یکی دیگر از موارد ارتباط با ارواح که در روایات به آن اشاره شده، زیارت به قبور آن‌هاست. در روایات متعددی وارد شده که هنگام زیارت اهل قبور، روح کسی که از دنیا رفته، آن شخص را می‌بیند و سخنش را می‌شنود.
امام علی (علیه‌السلام) از جنگ «صفّين» بازمى‌گشت. به قبرستانى که پشت دروازه کوفه بود رسيد، رو به سوی قبرستان کرد فرمود: ای ساکنان خانه‌هاى وحشتناک، مکان‌هاى خالى و قبرهاى تاريک! اى خاک‌نشينان! اى غريبان! اى تنهايان! اى وحشت‌زدگان! شما در اين راه بر ما پيش‌قدم شديد و ما نيز به شما ملحق خواهيم شد. اگر از اخبار دنيا بپرسيد به شما مى‌گويم: خانه‌هايتان را ديگران ساکن شدند، همسرانتان به ازدواج افراد ديگر در آمدند و اموالتان تقسيم شد. اين خبرى است که در نزد ماست، در نزد شما چه خبر؟ سپس رو به اصحابش کرد، فرمود: اگر به آن‌ها اجازه سخن داده مى‌شد، به شما خبر مى‌دادند که بهترين زاد و توشه در سفر آخرت پرهيزکارى است.[28] 
در این گونه موارد، نوع ارتباط این‌گونه است که شخص با ارواح درگذشتگان، ارتباط برقرار می‌کند، با اینکه آن‌ها را نمی‌بیند، و صدایشان را نمی‌شنود، اما ارواح، او را می‌بینند، صدایش را می‌شنوند و برایش دعا می‌کنند. هرچند کسانی هستند که به‌دلیل تقوا، رعایت حریم الهی، عمل به شرع و ریاضات شرعی به درجاتی رسیده‌اند که حقایقی را درک می‌کنند، اما همه این‌گونه نیستند.


3- ارتباط با ارواح در خواب

یکی دیگر از مواردی که کمتر مورد توجه قرار گرفته و کمتر در مورد آن بحث شده، ارتباط با ارواح، هنگام خواب است. دستورالعمل‌هایی در بعضی از روایات وارد شده که شخص می‌تواند با انجام آن، روح کسی را که می‌خواهد، در خواب ببیند؛ خواه یکی از معصومان (علیهم‌السلام)، والدین یا یکی از اموات باشد.[29] این مورد نیز از مواردی است که منع شرعی برای آن وجود ندارد و هیچ مفسده‌ای بر آن مترتب نیست.
گونه‌ دیگری از این ارتباط وجود دارد که به آن خواب مغناطیسی، خواب مصنوعی یا هیپنوتیزم گفته می‌شود. در این خواب، کسی که مهارت این کار را دارد، می‌تواند با فنون خاصی، شخصی را بخواباند. هنگامی که شخص به این خواب مصنوعی فرو می‌رود، تا حدودی نسبت به ماورای این عالم، آگاهی می‌یابد.
آیت‌الله سبحانی دراین‌باره می‌گوید: «ارتباط با ارواح که نگارنده، خود نمونه‌هايى از آن را در مجالس متعددى ديده است، معمولاً به دو صورت انجام می‌گيرد: 1- از طريق تنويم مغناطيسى و مصنوعى ـ استاد ماهرى در اين فن، شخصى را که براى اين کار آمادگى دارد با نگاه و تلقين خواب می‌کن، و روح او جز به سؤالات کسى که او را خواب کرده است، پاسخ نمی‌گويد، و گاهى هم در پاسخ اشتباه می‌کند، جالب توجه اين است که شخصى که به خواب رفته، بينايى خاصى پيدا می‌کند، تا آنجا که از وضع اتاق و حالات مختلف حضار و آنچه در دست دارند يا می‌خورند به‌خوبى خبر می‌دهد. گاهى بر اثر تماس با ارواح، مطالب پنهانى را کشف می‌کند و احياناً نيز دچار اشتباهات بزرگى می‌شود. 2- ظهور ارواح به قالب‌هاى مثالى که پس از مکالمه کوتاهى غايب می‌گردد».[30] 
این قسم از ارتباط، بنا بر نظر بیشتر فقهای اسلام و مراجع معظم تقلید، اگر چنان‌چه مفسده‌ای بر آن مترتب نشود و ضرری متوجه شخصی نشود، فی‌نفسه اشکال ندارد، اما اگر اسرار دیگران فاش می‌شود یا ضرری بر آن مترتب است، جایز نیست.
آیت‌الله خامنه‌ای هیپنوتیزم می‌گوید: «اگر به‌منظور غرض عقلایی و بارضایت کسی که می‌خواهد هیپنوتیزم شود، صورت بگیرد و همراه با کار حرامی هم نباشد، اشکال ندارد».[31]
آیت‌الله مکارم شیرازی می‌گوید: «استفاده از هیپنوتیزم براى مقاصد طبّى و مانند آن مشروع است، مشروط بر اینکه تجربه و آگاهى کافى داشته باشد و آثار منفى و خلاف شرعى بر آن مترتب نگردد، ولى براى کشف امور پنهانى، یا اطّلاع از گذشته و آینده و حال، جایز نیست».[32]


4- احضار ارواح

احضار در لغت، به معنای حاضرکردن و فراخواندن است؛[33] بنابراین، احضار ارواح، حاضرکردن و فراخواندن ارواح است. شواهد متعددی یافت می‌شود که دلالت بر امکان احضار و ارتباط با ارواح دارد؛ هرچند مدعیانی نیز بوده‌اند که ادعای دروغین داشته‌اند. در ادامه به نمونه‌هایی از روایات اشاره می‌کنیم:
1_ مشاهده عذاب معاویه درحالی‌که به زنجیر کشیده شده بود و مدام، آب درخواست می‌کرد.
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: همراه پدرم در وادی عسفان (مکانی در اطراف مکه) یا ضجنان (کوهی در اطراف مکه) بودم. در این هنگام مردی آمد که بر گردنش زنجیر بود و طرف دیگر زنجیر به دست دیگری بود که آن را می‌کشید. آن مرد می‌گفت: من را سیراب کن. کسی که او را می‌کشید گفت: سیرابش نکن! خداوند سیرابش نکند. به پدرم گفتم: این کیست؟ پدرم فرمود: معاویه است.[34]
2_ سخن گفتن حضرت عیسی (علیه‌السلام) با روح یکی از اموات:
حضرت عیسی (علیه‌السلام) از روستایی عبور می‌کرد که اهل آنجا، پرندگان و چهارپایانش مرده بودند. حضرت فرمود: آگاه باشید که این‌ها نمرده‌اند، مگر به عذاب و سخط الهی. اگر جداگانه مرده بودند، حتماً دفن شده بودند. حواریون گفتند: ای روح الله و کلمة الله! از خدا بخواه که آن‌ها را برای ما زنده کند تا ما را از اعمال خود آگاه کنند که ما از آن دوری کنیم. حضرت عیسی (علیه‌السلام) از پروردگارش درخواست کرد؛ پس از آسمان ندا آمد که آن‌ها را صدا بزن. حضرت عیسی (علیه‌السلام) شب بر بلندی زمین ایستاد فرمود: ای اهل این روستا! یکی از آنان پاسخ داد: لبیک ای روح الله! حضرت فرمود: وای بر شما! اعمال شما چه بوده؟ پاسخ داد: پرستش طاغوت و حب دنیا».[35] 
این گونه ارتباط از میان گونه‌های مختلفی که از ارتباط با ارواح گفته شد، بیشتر مورد بحث است و فقها درباره جواز یا رمتش اختلاف‌نظر دارند.
امام خمینی (رحمه‌الله) می‌گوید: سحر، آموزش و کسب درآمد با آن حرام است. و منظور از سحر چیزی است که از نوشتن، گفتن، دودکردن، کشیدن صدا، دمیدن یا گره‌زدن انجام می‌شود که در بدن، قلب یا عقل کسی که سحر شده، اثر می‌گذارد؛ پس در حاضرکردن، خوابانیدن، بیهوش‌کردن، ایجاد محبت یا دشمنی و مانند این‌ها اثر می‌گذارد. به خدمت گرفتن ملائکه، احضار جن و تسخیر آن، احضار ارواح و تسخیر آن و مانند این‌ها در حکم ملحق به سحر می‌شوند.[36]
از عبارت امام خمینی (رحمه‌الله) برداشت می‌شود که احضار ارواح، سحر نیست؛ سحر عملی است که با نوشتن، گفتن، دودکردن، کشیدن صدا، دمیدن یا گره‌زدن انجام می‌شود، که در بدن، قلب یا عقل کسی که سحر شده، اثر می‌گذارد.
براساس این تعریف، احضار روح، تحت دایره سحر قرار نمی‌گیرد، بلکه در حکم سحر است؛ بنابراین انجام آن، آموزش و و کسب درآمد از آن حرام است.
اشکال این دیدگاه این است که از سحر معمولاً برای رساندن ضرر و تأثیر در حیات طبیعی دیگران، همچون ایجاد محبت یا دشمنی میان دو نفر یا تغییر در مسیر طبیعی زندگی دیگران، استفاده می‌شود و مفسده بر آن مترتب است، اما آیا می‌توان مطلقا همین حکم را درباره احضار ارواح داشت؟ آیا احضار روح نیز همانند سحر، تنها برای تأثیرگذاشتن و تغییر مسیر طبیعی زندگی دیگران است؟ معمولا، هدف از احضار ارواح، آگاهی از وضعیت کسی است که فوت شده یا دریافت اطلاعات از اوست.
در احوال برادر علامه طباطبایی، سیدحسن الهی؟رحهما؟ آمده که گاهی با ارواح علمای گذشته ارتباط برقرار می‌کرد و از آن‌ها درباره مسائل علمی می‌پرسید. در یکی از این احضارها روح پدر علامه طباطبایی گلایه نمود که از ثواب تفسیر المیزان، چیزی به او اهدا نشده است.[37] 
آیت‌الله خامنه‌ای معتقد است که علم سحر و یادگرفتن آن حرام است، مگر اینکه برای هدفی عقلایی و مشروع باشد اما احضار ارواح، ملائکه و جن، برفرض صحت و راستی آن، برحسب اختلاف موارد، ‌ابزار و هداف، احکام مختلفی دارد.[38]
براساس این دیدگاه، احضار ارواح همان حکم سحر را ندارند، بلکه احضار ارواح به اختلاف موارد، احکام مختلفی دارد؛ در برخی موارد جایز، و در بعضی موارد حرام است.
برخی از مراجع تقلید، به‌دلیل مفسده غالبه این‌ کارها، فتوای به حرمت داده‌اند. آیت‌الله مکارم شیرازی می‌گوید: «احضار روح و ارتباط با ارواح، عقلا امکان‌پذير است، ولى اين کار شرعاً جايز نيست و مفاسد زيادى به بار مى‌آورد.»[39] به نظر می‌آید در میان این دیدگاه‌های گفته‌شده، فتوای آیت‌الله خامنه‌ای به صواب نزدیک‌تر و بهتر است.


5- ارتباط‌های میزگردی

در ارتباط‌های میزگردی چند نفر به دور یک میز نشسته و با شگرد خاصی، مدعی احضار روح هستند. آیت‌الله مکارم شیرازی می‌نویسد: «اين روزها ارتباط با ارواح به‌وسيله ميزگرد به‌صورت يک‌ اپيدمى‌ درآمده و هر کس چند دقيقه‌اى در يک جلسه ارتباط بنشيند و ناظر حرکت ميز شود، بلافاصله‌ به فکر مى‌افتد که يک ميز بدون ميخ با صفحه مدوّر متحرّک، تهيّه کند، و مشغول ارتباط با ارواح شود».[40] 
در این‌گونه میزگردها، از ارواح انسان‌هایی که پیرو مذاهب مختلف بوده‌اند، پرسیده شده که کدام دین و کدام مذهب، حق است، و هر کدام مذهب خودشان را حق دانسته‌اند. آیت‌الله مکارم شیرازی می‌گوید: «آنچه مسلّم است، کسى در گردش صفحه ميز به‌طور خودبه‌خود شکّى ندارد، اما اينکه آيا عامل گرداننده نيز همان روح است؟ و اگر همان روح است، پس علّت چيست که در برابر من که شيعه هستم، راه حق را شيعه اثنى‌عشرى معرّفى مى‌کند و به آن ديگرى که مسلک ديگرى دارد همان مسلک را؟»[41] درنهایت با ذکر تجاربی که داشته، این‌گونه ارتباط را دروغ دانسته و نمی‌پذیرند. «و از آن مهم‌تر خطر بزرگى است که از اين رهگذر، مسائل مذهبى و اخلاقى و اجتماعى و حتّى سياسى را تهديد مى‌کند ...؛ زيرا هنگامى که مسأله ارتباط با ارواح به اين صورت مبتذل درآيد، هر کس مى‌تواند براى پيدا کردن اموال مسروقه خود ده‌ها نفر بى‌گناه را مورد اتّهام قرار دهد. و هر آدم منحرف و فاسدالعقيده‌اى براى اثبات مذهب و مسلک خود به اين وسيله متشبّث گردد، و هر کاسبکار سياسی براى ايجاد تفرقه و جنگ اعصاب و اغفال مردم ساده لوح از طريق ميزگرد وارد شود و نوچه‌هاى خود را مأمور سازد که از ارواح گذشتگان مطالب مورد نظر او را بشنوند. خطر اين وضع، ناگفته پيداست و بايد از عواقب شوم آن ترسيد، زيرا کمتر وسيله‌اى به اين سادگى و کم‌خرجى پيدا مى‌شود که به منويّات نادرست افراد، رنگ ملکوتى و آسمانى و مافوق جهان مادّه دهد. مطمئنّاً فرصت‌طلبان و سودجويان حرفه‌اى، به‌آسانى از چنين مسأله‌اى چشم نخواهند پوشيد و کوشش مى‌کنند مقاصد خود را از اين راه عملى سازند، و يا لااقل از اين وسيله براى تحقّق بخشيدن آن‌ها کمکى يا تأييدى بگيرند.»[42] 
پرواضح است که این‌گونه جلسات که با عنوان احضار روح برگزار می‌شود، هرچند ممکن است عمل خارق العاده‌ای هم صورت پذیرد، اما از آن جهت که مفاسد متعددی بر آن مترتب است، جایز نیست.
تا اینجای بحث در حد امکان انواع ارتباط با ارواح و حکم فقهی هر کدام به‌طور مجزا بیان گردید. هر چند این مبحث بیشتر از این مقدار، جای صحبت دارد، اما به همین مقدار بسنده می‌کنیم.


بررسی حکم فقهی ارتباط با اجنه

معنای لغوی جن

راغب در مفردات تعریف جامعی از جن بیان می‌دارد. ایشان جن را به معنای شیء پوشیده و پنهان معنا می‌کند. در معنای جن آورده است: «أصل الجِنِّ: ستر الشيء عن الحاسة، يقال: جَنَّه الليل وأَجَنَّهُ وجَنَّ عليه، فَجَنَّهُ: ستره، وأَجَنَّه جعل له ما يجنّه...... وجَنَّ عليه کذا: ستر عليه، قال عزّ وجل:)....... والجنين: الولد ما دام في بطن أمه، وجمعه: أَجِنَّة. قال تعالى: (نجم / 32)..... والجِنّ يقال على وجهين: أحدهما للروحانيين المستترة عن الحواس کلها بإزاء الإنس، فعلى هذا تدخل فيه الملائکة والشياطين، فکلّ ملائکة جنّ، وليس کلّ جنّ ملائکة» یعنی اصل جن به معنای شیء پوشیده از حواس ظاهری است. مثلاً گفته می‌شود: شب آن را پوشاند. و «جَنّ علیه کذا» یعنی پوششی بر آن قرار داد. همان‌گونه که خداوند (عزوجل) می‌فرماید: «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى کَوْکَباً»[43]. جنین به فرزند در شکم مادر می‌گویند. جمع جنین، اجنه است؛ «وَإِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ»[44] جن به دو صورت گفته می‌شود: یکی در برابر انسان برای ارواحی که از حواس ظاهر، به‌ویژه چشم، پنهانند؛ پس ملائکه و شیاطین در معنای جن داخل می‌شوند. هر ملکی جن است، اما هر جنی ملک نیست.[45]
جن در معنای مصطلح، به موجودی گفته می‌شود که از حواس انسان مخفی است. ارتباط با اجنه نیز به معنای برقراری پیوند و رابطه با این موجودات است.
در قرآن کریم گاهی با واژه «جن»، گاهی «جان» و گاه به‌صورت جمع آمده است. جن یکی از مخلوقات الهی است و واقعیت دارد. خداوند متعال در قرآن کریم درباره خلقت جن می‌فرماید: «وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ»[46]. جن را پیش از آن، از آتشی سوزان و بدون دود آفریدیم. «وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ»[47] جن را آمیزه‌ای از شعله‌های مختلف آتش به وجود آورد.
با دقت در دیگر آیات قرآن کریم روشن می‌شود که هرچند جن در ظاهر از چشمان انسان پنهان و ناپیدا است، اما گاهی ممکن است دیده یا صدایش شنیده شود، به خدمت انسان در آید یا با انسان صحبت کند و ارتباط داشته باشد. به برخی از این آیات اشاره می‌کنیم:
1_ «قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ»[48] فرد نيرومندى از جنّ گفت: من آن را نزد تو مى‌آورم پيش از آن‌که از جايگاهت برخيزى و من نسبت به اين امر، توانا و امينم.
2_ «قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا * يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِکَ بِرَبِّنَا أَحَداً»[49] بگو: به من وحى شده که جمعى از جن به سخنانم گوش فرا داده‌اند، سپس گفته‌اند: ما قرآن عجيبى شنيده‌ايم که به راه راست هدايت مى‌کند؛ پس ما به آن ايمان آورده‌ايم و هرگز کسى را همتاى پروردگارمان قرار نمى‌دهيم.
3_ «وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ* يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ ...»[50] باد را براى سليمان مسخّر ساختيم که صبحگاهان مسير يک ماه را مى‌پيمود و عصرگاهان مسير يک ماه را. چشمه مس مذاب را براى او روان ساختيم. گروهى از جنّ پيش روى او به فرمان پروردگارش کار مى‌کردند و هر کدام از آن‌ها که از فرمان ما سرپيچى مى‌کرد، او را از عذاب آتش سوزان مى‌چشانديم. آن‌ها هرچه سليمان مى‌خواست برايش مى‌ساختند.
پس از ظهور اسلام، عده‌ای از اجنه به اسلام گرویدند و همانند انسان‌های مسلمان، مطابق با شریعت اسلام عمل می‌کنند، اما این انسان است که به‌عنوان اشرف مخلوقات الهی از قوه و استعدادی فراتر از این موجودات بهرمند است.
انسان می‌تواند به قدرتی دست یابد که با این موجودات رابطه برقرار کند و حتی آن‌ها را تحت تسخیر کند. آیا خداوند متعال چنین اجازه‌ای به انسان داده است؟ آیا ارتباط با این موجودات تنها در این مورد خلاصه می‌شود، یا اینکه موارد دیگری هم هست؟ آیا ارتباط با اجنه، سحر است؟
ارتباط با اجنه نیز همانند ارتباط با ارواح، انواع مختلف دارد که با اختلاف موضوع، احکام مختلفی نیز دارد. انواع این ارتباط را می‌توان در موارد ذیل عنوان کرد:
1-    پرستش اجنه و شیاطین توسط انسان
2-    احضار و تسخیر جن
3-    ابلاغ احکام و معارف دین


پرستش اجنه و شیاطین توسط انسان

خداوند متعال می‌فرماید: «وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ أَهَؤُلَاء إِيَّاکُمْ کَانُوا يَعْبُدُونَ * قَالُوا سُبْحَانَکَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ کَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ». [51] به یاد آور روزى که خداوند همه آنان را محشور مى‌کند. سپس به فرشتگان مى‌گويد: آيا اين‌ها شما را پرستش مى‌کردند؟ آن‌ها مى‌گويند: منزّهى از اين‌که همتايى داشته باشى! تنها تو ولىّ و سرپرست ‌ما هستى، نه آن‌ها. آن‌ها ما را پرستش نمى‌کردند بلکه جنّ را پرستش می‌کردند و اکثرشان به آن‌ها ايمان داشتند.
منظور از جن، شيطان و ساير موجودات خبيثى است که بت‌پرستان را به‌ اين عمل تشويق مى‌کردن، و آن را در نظرشان زينت مى‌دادند؛ بنابراين مراد از عبادت جن، همان اطاعت و پيروى از فرمان و پذيرش وسوسه‌هاى آن‌ها است.[52] 
«وَجَعَلُواْ لِلّهِ شُرَکَاء الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُواْ لَهُ بَنِينَ وَبَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ»[53] آنان براى خدا همتايانى از جنّ قرار دادند، درحالى‌که آن‌ها مخلوق او هستند. براى خدا، به‌دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى قائل شدند؛ منزّه است خدا، و برتر است از آنچه وصف مى‌کنند.
يکى از طوایف عرب به‌نام «بنومليح» جن را مى‌پرستيدند. حتى گفته مى‌شود که پرستش و عبادت جن و عقيده به الوهيت آن‌ها در ميان مذاهب خرافى يونان قديم و هند نيز وجود داشته است. از آيه 158 سوره صافات‌ «وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً»[54] استفاده مى‌شود در ميان عرب کسانى بودند که گونه‌ای خويشاوندى براى جن با خدا قائل بودند. قريش معتقد بود که خداوند با جنيان ازدواج کرده و فرشتگان، ثمره اين ازدواجند.[55]
در عصر حاضر نیز گروه‌های مختلفی به‌عنوان شیطان‌پرست وجود دارند. عموم شیطان‌پرستان به‌جای اطاعت از قوانین الهی و اخلاقی، بر پیشرفت فیزیکی خود با راهنمایی‌های موجودی مافوق، با قوانین خاصی تمرکز دارند و از باورها و گرایش‌های ادیان گذشته، به‌ویژه مسیحیت و اسلام اجتناب می‌کنند.


احضار و تسخیر جن

گونه‌ای از ارتباط میان انسان و جن که بیشتر توجهات را به خود جلب می‌کند، احضار و تسخیر جن توسط انسان است. تسخیر یعنی سوق‌دادن به سوی هدف و غرضی مخصوص، به‌صورت اجباری.[56] به عبارت دیگر یعنی رام‌کردن و مغلوب‌کردن.
برخی از فقها این گونه از ارتباط را داخل در سحر و حرام می‌دانند.[57] برخی از فقها همچون امام خمینی، تسخیر جن را در حکم سحر می‌دانند، نه خود سحر.[58] برخی از فقها همچون آیت‌الله خامنه‌ای درباره معالجه از طریق تسخیر ارواح و جن معدند که این کار فی‌نفسه اشکال ندارد، مشروط بر اینکه از راه‌هایی که شرعاً حلال هستند، اقدام شود[59].
به نظر می‌آید، حکمی که دیدگاه آخر، به صواب نزدیک‌تر است. اگر در احضار اجنه، با جن مسلمان ارتباط گرفته شود و مفسده‌ای نداشته باشد، اشکالی ندارد و جایز است، اما اگر با جن کافر و شرور یا شیاطین ارتباط برقرار گردد، چون مفسده دارد، جایز نیست و ملحق به حکم سحر می‌شود.


ابلاغ احکام و معارف دین

در برخی روایات، نوع دیگری از ارتباط با اجنه بیان گردیده که در آن، گروهی از اجنه به محضر امام معصوم (علیه‌السلام)می‌رسیدند و از احکام و مسائل دین می‌پرسیدند.
سعد اسکاف گوید: برای بعضى از کارهاى خود بمنزل امام باقر (علیه‌السلام) رفتم. هرچه می‌خواستم وارد اتاق شوم، می‌فرمود: «عجله مکن!» تا آنکه آفتاب من را سوزاند و هر جا سایه می‌رفت، می‌رفتم. ناگاه بر خلاف انتظار، اشخاصى از اتاق خارج شدن که مانند ملخ‌هاى زرد بودند و پوستین در بر کرده بودند و به‌سوى من آمدند. از کثرت عبادت لاغر شده بودند، به‌خدا که از سیماى زیباى آن‌ها وضع خود )انتظار در هواى گرم) را فراموش کردم. چون خدمتش رسیدم، به من فرمود: گویا تو را ناراحت کردم؟ عرض کردم: آرى! به‌خدا من از وضع خود فراموش کردم، اشخاصى از نزد من گذشتند همه یکنواخت و من مردمى خوش قیافه‌تر از آن‌ها ندیده بودم، آن‌ها مانند ملخ‌هاى زرد بودند و عبادت، لاغرشان کرده بود. فرمود: اى سعد! آن‌ها را دیدى؟ گفتم: آرى! فرمود: ایشان برادران تو از طایفه جن هستند. عرض کردم: خدمت شما می‌آیند؟ فرمود: آرى! می‌آیند و مسائل دینی و حلال و حرام خود را از ما می‌پرسند.[60] 
هنگامی که اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) بر منبر بود، اژدهایى از در مسجد پيش آمد و مردم خواستند آن را بکشند. امير مؤمنان (علیه‌السلام) کسی را فرستاد که این کار را نکنند. اژدها خزید تا به منبر رسيد و به اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) سلام و درود گفت. آن حضرت به او اشاره کرد بايستد تا سخنرانى خود را به پايان رساند. چون سخنرانى خود را به پايان رساند رو به او کرد و فرمود: تو کيستى؟ گفت: من عمرو پسر عثمانم که کارگزار شما بر جن بود. پدرم مرده و وصيت کرده خدمت شما برسم و نظر شما را بخواهم. ای اميرالمؤمنين! به من چه فرمایى و چه رأى دهى؟ اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) به او فرمود: من تو را سفارش دهم به تقواى از خدا و اين که برگردى به‌جاى پدرت در ميان جن، کارگزار باشى که تو بر جنيان از طرف من نيابت دارى.[61]

 

نتیجه‌گیری

1- ارتباط با اجنه و شیاطین به نص آیات قرآن کریم و روایات، امکان‌پذیر است.
2- طبق آیات قرآن کریم، روح مصادیق متعددی دارد که می‌توان به ملائکه الهی به‌ویژه جبرئیل امین، حضرت عیسی (علیه‌السلام)، خود قرآن کریم و همچنین روحی که در کالبد انسان دمیده شده است، اشاره کرد.
3- ارتباط با ارواح، انواع مختلفی دارد که هر کدام، حکم خود را دارد.
4- ارتباط با ارواح مطهر معصومان (علیهم‌السلام) و اولیای الهی و ارتباط با ارواح از طریق زیارت اهل قبور، ازجمله مواردی است که مورد تأکید قرار گرفته است. ارتباط با ارواح در خواب، اگر طبق دستورالعمل موجود در مفاتیح الجنان عمل شود و خواب طبیعی باشد، جایز است و اگر خواب مصنوعی یا هیپنوتیزم باشد، هنگامی جایز است که غرض عقلایی داشته باشد و ضرر و مفسده ای بر آن مترتب نشود.
در مورد احضار ارواح بعد از نقل اقوال فقها و بیان اختلاف انظار، این نتیجه حاصل شد که حکم احضار روح به اختلاف موارد، مختلف است. اگر چنان چه دارای مفسده ای نباشد، و از راه درست و با غرض عقلایی انجام شود، جایز است. در غیر این صورت جایز نیست.
اما در ارتباط های میزگردی بیان کردیم چون دارای مفسده است و اصل این ارتباط مورد بحث و اشکال است، جایز نیست.
درباره فقهی ارتباط با اجنه به این نتیجه رسیدیم که این ارتباط غالباً به سه صورت انجام می‌شود:
صورت اول: پرستش و یا اطاعت از اجنه و شیاطین، که به‌یقین حرام است.
صورت دوم: احضار و تسخیر جن که فقها دراین‌باره اختلاف‌نظر دارند. برخی آن را سحر می‌دانند و حکم به حرمت کرده‌اند. برخی حکم سحر را درباره احضار و تسخیر جن جاری می‌دانند. اما نظر درست این است که احضار و تسخیر جن، به اختلاف موارد، احکام مختلفی دارد. اگر چنان‌چه مصلحتی داشته باشد، همچون مداوای بیمار و... جایز است و اگر ارتباط با اجنه کافر و شیاطین باشد، از آن جهت که مفاسدی بر آن مترتب می‌شود، جایز نیست.
صورت سوم: ابلاغ احکام و معارف دین به جنیان برای کسانی که اهلیت آن را دارند، جایز است.


منابع

قرآن کریم
1- ابن‌بابویه، محمدبن‌علی، عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، محمدصالح روغنی‌قزوینی، 1393ش، چ سوم، قم، کتاب جمکران وابسته به مسجد مقدس جمکران.
2- ابن‌منظور انصاری، محمد بن مکرم، لسان العرب، جمال‌الدين ابوالفضل، 1414ق، چ سوم، بيروت، انتشارات دار صادر.
3- تاجدینی، علی، یادها و یادگارها، 1375ش، چ پنجم، تهران، کانون انتشارات پیام نور.
4- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، 1372ش، تهران، المکتبة الاسلامیة.
5- حسینی خامنه‌ای، سیدعلی، اجوبة الاستفتائات، چ نوزدهم، تهران، انقلاب اسلامی.
6- راغب اصفهانی، أبوالقاسم الحسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، 1412ق، چ اول، بيروت، دار القلم.
7- قمی، عباس، مفاتیح الجنان، علی آل‌کوثر، بی‌تا، بی‌چا، بی‌جا، مجمع إحياء الثقافة الإسلاميّة.
8- ک. پلاتونف، روانشناسی هوش، رضا همراه، 1363ش، چ دوم، بی‌جا، عطایی.
9- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافي، 1407ق، چ چهارم، تهران، دار الکتب الإسلامية.
10- مجلسی، محمدباقر بن محمّدتقی، بحار الأنوار، 1403ق، بیروت، دار إحياء التراث العربي.
11- مجلسی، محمدباقر بن محمّدتقی، بحار الأنوار، 1403ق، چ دوم، تهران، مؤسسه الوفاء.
12- محمدی ری‌شهری، محمد، ميزان الحکمه، 1395ش، چ پانزدهم، قم، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحديث.
13- مکارم شیرازى، ناصر، احکام پزشکى، 1429ق، چ اول، قم، مدرسه امام على بن ابى‌طالب (علیه‌السلام).
14- مکارم شیرازی، ناصر، ارتباط با ارواح، 1380ش، چ دوم، قم، نسل جوان.
15- مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه‌، 1374ش، چ سی‌ودوم، تهران، دار الکتب الاسلاميه‌.
16- مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان‌، 1384ش، قم، مدرسه امام على بن ابی‌طالب (علیه‌السلام).
17- موسوی خمینی، سیدروح‌الله، تحرير الوسيلة، 1392ش، چ اول، تهران، مؤسّسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (قدس‌سره).
18- https://www.leader.ir/fa/book/11?sn=21811
19- https://vajehyab.com

 

پی‌نوشت‌ها

[1]. ک. پلاتونف، روانشناسی هوش، ص 37.
[2]. راغب اصفهانی، أبوالقاسم الحسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، ص338.
[3]. https://vajehyab.com
[4]. سوره اسراء، آیه 85.
[5]. ابن‌منظور انصاری، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 2، ص 455.
[6]. راغب اصفهانی، أبوالقاسم الحسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، ص 369.
[7]. سوره نبأ، آیه 38؛ سوره معارج، آیه 4؛ سوره شعرا، آیه 193.
[8]. سوره نحل، آیه 102؛ سوره بقره، آیه 253.
[9]. سوره نساء، آیه 171.
[10]. سوره شوری، آیه 52.
[11]. سوره سجده، آیه 9
[12]. سبحانى، جعفر، اصالت روح از نظر قرآن، صص 21-22.
[13]. همان، ص 47.
[14]. سوره آل‌عمران، آیات 169-171.
[15]. سبحانى، جعفر، اصالت روح از نظر قرآن، ص 104.
[16]. مجلسی، محمدباقر بن محمّدتقی، بحار الأنوار، ج 97، ص 181.
[17]. ابن‌منظور انصاری، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 11، ص 725.
[18]. سوره مائده، آیه 35.
[19]. بن‌بابویه، محمد بن ‌علی، عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، ج 1، ص 63 .
[20]. مجلسی، محمّدباقر بن محمّدتقی، بحار الأنوار، ج 25، ص 23.
[21]. محمدی ری‌شهری، محمد، ميزان الحکمه، ج 5، ص 596.
[22]. مکارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 4، ص 468.
[23]. https://vajehyab.com.
[24]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج 10، ص، 257.
[25]. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، صص 401-402.
[26]. ابن‌منظور انصاری، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 15، ص 308.
[27]. مجلسی، محمدباقر بن محمّدتقی، بحار الأنوار، ط دار إحياء التراث العربي، ج 50، ص 155.
[28]. مکارم شيرازى، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان، ص 766-765.
[29]. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، ص ۹۶۴ ـ ۹۶۰.
[30]. سبحانى، جعفر، اصالت روح از نظر قرآن، ص 13.
[31]. https://www.leader.ir/fa/book/11?sn=21811.
[32]. مکارم شیرازى، ناصر، احکام پزشکى، ص 45، س 115.
[33]. https://www.vajehyab.com/dehkhoda.
[34]. مجلسی، محمدباقر بن محمّدتقی، بحار الأنوار - ط مؤسسة الوفاء، العلامة المجلسي، ج 6، ص 248.
[35]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۱۸، حدیث ۱۱.
[36]. موسوی خمينی، سيدروح‌الله، تحرير الوسيلة، ج 1، ص 530.
[37]. تاجدینی، علی، یادها و یادگارها، ص۲۶.
[38]. حسینی خامنه‌ای، سیدعلی، أجوبة الاستفتاءات، ج 2، ص 24.
[39]. https://makarem.ir/ahkam/fa/category/ index /46454/
[40]. مکارم شيرازى، ناصر، ارتباط با ارواح، ج 1، صص 64-65.
[41]. همان، ص65.
[42]. همان.
[43]. سوره انعام، آیه 76. پس هنگامی که شب همه جا را پوشاند، ستاره‌ای دید.
[44]. سوره نجم، آیه 32. یاد آرید زمانی که جنین هایی بودید در شکم‌های مادرانتان.
[45]. راغب اصفهانی، أبوالقاسم الحسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، ص 204-203.
[46]. سوره حجر، آیه 27.
[47]. سوره رحمن، آیه 15.
[48]. سوره نمل، آیه 39.
[49]. سوره جن، آیات 1-2.
[50]. سوره سبأ، آیات 12-13.
[51]. همان، آیات 40 - 41.
[52]. مکارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، ج 18، ص 119 _ 120.
[53]. سوره انعام، آیه 100.
[54]. ميان خداوند و جن، خويشاوندى قائل شدند.
[55]. مکارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه‌، ج 5، ص 376 _ 377.
[56]. راغب اصفهانی، أبوالقاسم الحسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، ص 402.
[57]. انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، ج 1، ص 260-259.
[58]. موسوی خمينی، سيدروح‌الله، تحرير الوسيلة، ج 1، ص 530.
[59]. حسینی خامنه‌ای، سیدعلی، أجوبة الاستفتاءات، ج 2، ص 24.
[60]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 394.
[61]. همان، ص396.

گالری تصاویر محصول
تصاویر
بیشتر