داوود خاطری
جرم در معنای لغوی مترادف گناه، تعدّی، خطا و عصیان است و در اصطلاح به معنای فعل یا ترک فعل است که مجرم بهدلیل آسیبی که به اجتماع وارد میکند از طرف جامعه مجازات میشود. پیشگیری از جرم نیز به معنای، انجام هر اقدامی که علیه جرم بوده و آن را کاهش دهد.
این مقاله چند عامل جرایم جنسی و پیشگیری از آن را بررسی میکند. یکی از عوامل جرایم جنسی هواهای نفسانی، بروز نفسانیت و ضعف تقوا است. بزرگترین دشمن سعادت و رستگاری آدمی، نفس خودبین و هوسمدار اوست که زمینه را برای راهیابی اخلاق ناپسند به وجود انسان فراهم میکند. یکی از راههای مقابله با هواهای نفسانی، تقوای الهی و خود نگهداری است. مقصود از تقوای الهی، حفظ روح و جان از هر نوع آلودگی و متمرکزکردن تمام نیروها در اموری است که رضای خدا در آن است. خداوند متعال و اهلبیت علیهم السلام نیز سفارشات زیادی درباره تقوای الهی و خود نگهداری داشتهاند.
واژگان کلیدی: جرم، پیشگیری، جرایم جنسی، تقوا.
جرایم جنسی و پیشگیری از آن، مسأله بسیار مهمی در دین مبین اسلام و جامعه است؛ دین مبین اسلام، راهکارهای مؤثری برای پیشگیری از جرایم جنسی بیان کرده است. هر آدمی اگر ضعف اعتقادی و تقوا و آسیبهای روانشناختی را بشناسد و راهکار مقابله با آنها را بداند، یقیناً از آسیب و خطا مصون میماند.
ما در این مقاله سعی بر آن داشتهایم که سه عامل اصلی جرایم جنسی، و همچنین راههای پیشگیری از جرایم جنسی را بیان کنیم تا بتوانیم بر جرایم جنسی که امروزه گریبانگیر جامعه اسلامی ما است مقابله کنیم.
معنای لغوی و اصطلاحی جرم
«جرم در معنای لغوی مترادف گناه، تعدی خطا و عصیان آمده است»[1] و «جمع آن اجرام و جروم است».[2]
معانی ارائهشده از جرم را میتوان به دو گروه «مضیق» و «موسع» طبقهبندی کرد. جرم در مفهوم مضیق، همان تعریف قضایی و قانونی است؛ یعنی هر فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات یا اقدامهای تأمینی در نظر گرفتهشده است. شاخصه مفهوم جرم در معنای مضیق آن، دخالت قوای حکومتی (قوای مقننّه، قضاییه و مجریه) آنهم بیشتر بهشکل سرکوبگرانه است که از آن به «مجازات» تعبیر میشود. تصریح قانونگذار به جرم بودن عملی نیز شرط دیگری است که رفتار را مجرمانه میکند؛ ازاینرو؛ اگر عملی بهشدت هنجارهای اخلاقی و اجتماعی را نقض کند اما قانونگذار آن را جرم نشناخته باشد، جرم نیست. جرم به معنای بسیار وسیع کلمه، فعل یا ترک فعلی است که مجرم بهدلیل آسیبی که به نظم اجتماعی وارد میکند از طرف جامعه مجازات میشود.[3]
آن چیزی که در مباحث جرمشناسی و پیشگیری از جرم، از این واژه اراده میشود، معنای وسیع آن است که هر رفتار مخالف باارزشها و هنجارهای جامعه را دربر میگیرد؛ خواه در قانون مجازاتی برای آن لحاظ شده یا نشده باشد. با این تعریفی که بیان شد میتوان جرم را به چند گروه تقسیم نمود.
1) جرایم خشونتآمیز: جرایمی که با زور یا تهدید علیه دیگران همراه است؛ مانند: تجاوز و غارتگری.
2) جرایم مالی: برخی از قانون شکنیها با آسیب مالی همراه است؛ مانند: اتومبیل دزدی و حریق عمدی.
3) جرایم اخلاقی: به رفتارهای غیرقانونی داوطلبانهای گفته میشود که معمولاً بهوسیله خود فرد انجام میشود؛ مانند: مصرف مواد مخدر، نقض حقوق شهروندی، فحاشی، جرایم جنسی و.... با توجه به موضوع مقاله به بررسی جرایم جنسی میپردازیم.
جرایم جنسی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: 1- عمومی 2- فردی.
در تعریف جرایم جنسی عمومی باید گفت: تنوع در جرایم جنسی و نبودن قدر مشترک میان مصداقهای گوناگون آن مانع از ارائه تعریف کامل و دقیقی از این امر میگردد اما تعاریفی از این جرم ارائه شده که به این صورت است: امور جنسی که بهحسب عرف و احساسات یک جامعه، شرمآور باشد.[4]
جرم جنسی برحسب دیدگاه قانونی، هرگونه روابط جنسی ناشی از تمایل زن و مرد به یکدیگر است که از حدومرز متعارف جامعه فراتر باشد؛ بهنحویکه جامعه نتواند از آن چشمپوشی کند بلکه بهعنوان عملی ضد عفت و اخلاق عمومی، مردود و مستحق مجازات است.[5]
براساس دیدگاه دین اسلام، جرم جنسی، عمل منافی شرع است که مشتمل بر نوعی انحراف در ارضای غرایز جنسی، ایراد صدمه جنسی به دیگری یا متضمن آسیب به عفت عمومی است و قانونگذار برای آنها کیفر پیشبینی کرده است. در حقوق کیفری اسلام، لواط، حتی اگر کاملاً پنهانی باشد، نوعی انحراف در ارضای غریزه جنسی از مجرای طبیعی است، ازاله نامشروع بکارت از زن، نوعی صدمه جنسی به دیگری است، قوّادی تلاش برای بهانحرافکشاندن دیگران و در شکل گسترده آن، نوعی تعرّض به عفت عمومی است.[6]
جرم جنسی فردی، عمل منافی شرع است که مشتمل بر نوعی انحراف در ارضای غرایز جنسی، ایراد صدمه جنسی به خود فرد است و قانونگذار برای آنها کیفر پیشبینی نکرده است. این امور جنسی، بهحسب عرف و احساسات یک جامعه، شرمآور هستند.[7]
پیشگیری در لغت بهمعنای «پیشدستی کردن» و «به جلوی چیزی رفتن» و نیز «آگاه کردن و هشدار دادن» است.[8]
برخی از جرمشناسان، مفهوم گسترده و موسعی را برای معنای اصطلاحی پیشگیری در نظر گرفتهاند و گروهی دیگر پیشگیری را در مفهومی محدود و مضیق بهکار میبرند. براساس مفهوم موسع پیشگیری، هر اقدامی که علیه جرم بوده و آن را کاهش دهد، پیشگیری محسوب میشود؛ بنابراین تدابیر کیفری و غیرکیفری مربوط به قبل یا بعد از وقوع جرم، پیشگیری است. در این تعبیر، حتی تعقیب و دستگیری بزهکاران، اعمال مجازات یا تعلیق اجرای آن، الزام مجرم به جبران خسارت وارده و ... نیز پیشگیری است و طیف وسیعی از اقدامات کیفری و غیرکیفری را دربرمیگیرد.[9]
مفهوم مضیق پیشگیری، مجموعه ابزارهایی است که حکومت برای مهار بهتر بزهکاری از طریق حذف یا محدودکردن عوامل جرمزا یا از طریق اعمال مدیریت مناسب نسبت به عوامل محیط فیزیکی و اجتماعی جرمخیز، مورداستفاده قرار میدهد.[10]
بهترین عامل برای پیشگیری جرم و جنایت در جوامع، پایبندی عملی به قانون و اجرای دقیق و سریع عدالت نسبت به افراد، بدون درنظرگرفتن جایگاه آنهاست. برای جلوگیری از انجام جرم در جامعه باید قوانین را درست نوشت که مجرم راهی برای قانونگریزی نداشته باشد و همچنین عدالت را کامل اجرا نمود تا مایه عبرتی برای قانونشکنان باشد. این تفسیر از اجرای قانون نهتنها امری قهری و عقلی است بلکه در منابع دینی نیز تأکید شده است همانگونه که قرآن کریم میفرماید «وَلَکُمْ فِي الْقِصَاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».[11]
بهترین راه رسیدن به جامعه¬ای بدون جرم و جنایت، گسترش و اجرای عدالت از سوی مراکز قضایی است؛ اگرچه رسیدن به آن نیز سخت است ولی خارج از دسترس نیست. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولان دستگاه قضایی نیز به این مطلب اشاره دارد؛ «اگر اجرای عدالت بهشکل دقیق انجام گرفت، ظلم در جامعه اتفاق نمیافتد. اگر مجرم کما هو حقه تعقیب شد و مُرّ حق و عدل درباره او جاری شد، کسی به جرم گرایش پیدا نمیکند. این، یک امر قهری است. بسط عدالت همین است. پیشگیری از جرم هم همین است. اینها اهداف و آرزوها و غایات قوه قضاییه است و این غایات، با همین کار قضایی که شما انجام میدهید، تحقق پیدا میکند و چیز دیگری لازم ندارد».[12]
اجرای عدالت یکی از بازدارندههای مجرمان نسبت به ارتکاب جرم است ولی عوامل دیگر نباید تحتالشعاع این عامل قرار گیرد. مسائلی ازقبیل آسیبهای اجتماعی، ریشههای اقتصادی، سیاسی و روانی انجام جرایم، همه نیازمند بررسی دقیق از سوی متخصصان است تا عالمانه و آگاهانه، مشکلات این عرصه مرتفع شود. رهبر معظم انقلاب بیان کرد: «پیشگیری از جرم یک موضوع کاملا علمی است و بر همین اساس باید برای شناسایی عوامل جرم و آسیبهای ناشی از آن با صاحب نظران و کارشناسان این موضوع مشورت و همکاری کرد».[13] باید در عرصه عوامل و ریشههای جرم بهصورت تخصصی وارد شد تا بتوان با شناسایی آن عوامل، اقدامات متناسب برای پیشگری جرم را صورت داد.
با توجه به بیان مطالبی که برای جرم، پیشگیری از جرم و جرایم جنسی بیان شد، حال باید زمینههای جرایم جنسی بررسی شود تا بتوان راههای پیشگیری از این جرایم را بررسی کرد و به نتیجه مطلوب رسید.
یکی از مهمترین مشکلاتی که در جوامع بشری وجود دارد، پدیده انحرافات اخلاقی و کجروی افراد است که موجب قانونشکنی، تجاوز و تعدی به حقوق دیگران، بیعفتی و ... میگردد و پیوسته رو به فزونی و افزایش است. با توجه به اهمیت مطلب و ضرورت بحث، در این گفتار، زمینههای پیدایش فردی انحرافات و جرایم جنسی براساس دیدگاه قرآن کریم و روایات بررسی و تبیین میشود.
1) ضعف اعتقادی
«عقیده درست و پاک، تأثیر فراوانی در شخصیتسازی و رسیدن به خوشبختی انسانها دارد؛ چنانکه معتقدات بد و ناپاک، تأثیرات عمیقی در تخریب شخصیت و تیرهبختی او دارد؛ زیرا هر انسانی آنگونه زندگی میکند که میاندیشد. اندیشه و عقیده درست، انسان را به حرکت برای دستیابی به فضائل وامیدارد.[14]
اعتقاد به خدای ناظر باعث میشود که خود را هر لحظه در محضر خدا ببیند؛ خدایی که حتی در پنهانترین مکانها ناظر بر انسان است «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَيْنَ ما کُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»[15] هر جا باشید، او با شماست و خداوند نسبت به آنچه انجام میدهید، بیناست.
آموزههای اسلامی این بینش را در انسان پدید میآورد که در هر مکان، زمان و حالی در محضر و منظر خداوند است. انسان با چنین فرهنگ و باوری، نهتنها در اجتماع حتی در نهانترین مکان، زمان و حالت دست به ارتکاب جرایمی مانند جرم جنسی نخواهد زد و حتی به آن فکر نخواهد کرد. کسی که از حضور و آگاهی خداوند باخبر است، شرم دارد، حیا میکند و میداند هیچ جرم کوچک و بزرگی حتی اندیشه مجرمانه از او مخفی نمیماند. اگر بتواند در این دنیا از چنگال عدالت فرار کند، در آخرت به موجب آن بازخواست خواهد شد. امام علی علیه السلام فرمود: «من اشتاق الی الجنة سلا عن الشهوات»،[16] کسی که مشتاق به بهشت (و معتقد به آن) باشد، شهوات سرکش را به فراموشی میسپارد.
وقتی زلیخا خود را آراست و در مکانی پنهان از دیگران، پیشنهاد کامجویی به حضرت یوسف علیه السلام داد، آن حضرت با همین بینش و اعتقاد، بر نفس خود غلبه کرد و دامن خود را به رابطه نامشروع نیالود و فرمود: «مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»[17] پناه میبرم به خدا! او پروردگار من است که مقام من را گرامی داشته است. بهیقین ظالمان رستگار نمیشوند. آنگاه که حضرت یوسف علیه السلام در برابر گناه و خواهش نفس قرار گرفت، چنین گفت: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ»[18] پروردگارا! زندان برایم محبوبتر است ازآنچه من را به آن فرامیخوانند.
حضرت یوسف علیه السلام سختی زندان را بر راحتی کاخ عزیز مصر و درد ماندن در زندان را بر لذت جنسی ترجیح داد تا از افرادی که به حکم خداوند بیاعتنا هستند، نباشد. دین با فرامین مراقبت از اعضا و نفس، سفارشهایی را برای ساختن شخصیت افراد جامعه ارائه داده است. فرامین کسب مراحل مختلف ایمان، همه برای این است که شخصیت افراد کاملتر شود؛ زیرا انسانی که کمال شخصیتی بیشتری داشته باشد، کمتر مرتکب جرم میشود. اگر شخصیت از محدوده انسانی بیرون رود و در محدوده حیوانی وارد شود، بروز جرایم، یقینی است.[19]
وقتی شخصیت، حیوانی شد هر کار زشتی را مرتکب میشود، او میخواهد در راستای شخصیت حیوانی به اهداف حیوانی دست پیدا کند و درراه رسیدن به هدف از ستم، دروغ، خلف وعده، خیانت و دیگر جرمها هراسی ندارد. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ يَسْئَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ»[20] بلکه انسان میخواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت، در تمام عمر، گناه کند؛ ازاینرو میپرسد: قیامت کی خواهد بود؟ پرسشی که نشانه انکار یا تردید است.
اگر ارضای انگیزهها هدف اصلی انسان شود، انگیزها از اهداف اصلی خود دور شده و دیگر وسیلهای برای ادامه زندگی فرد و بقای نوع نخواهد بود؛ بلکه خودش بهتنهایی هدف نهایی میشود؛ در این صورت، اَمیال و غرایزی مانند قوای شهوت جنسی بر انسان حاکم میشود و او را به جرایم جنسی سوق میدهد.[21]
خلقت انسان در دو جنس مذکر و مؤنث برای آن است که مردان و زنان باهم ازدواج کنند اما یکی از انحرافات جنسی، آمیزش با همجنس است. این عمل، خلاف فطرت، طبیعت و غرایز انسانی است که موجب سقوط و انحطاط انسان میشود و انسان را به ناپاکی و بیبندوباری هدایت میکند. قرآن کریم در چند مورد، داستان قوم لوط را بیان نموده و در ضمن آن، عمل زشت و ناپسند لواط را سرزنش نموده است: «أَتَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمِينَ وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ»[22] آیا از میان مردم جهان، با مردها درمیآمیزید؟ و آنچه را پروردگارتان از همسرانتان برای شما آفریده، وامیگذارید؟ بلکه شما مردمی تجاوزکارید!
در حالات قوم لوط نوشتهاند: یکی از عوامل اصلی آلودگی آنها به گناه زشت لواط، صفت «بخل» بود. شهرهای آنها در راه کاروانهای شام قرار داشت، آنها با انجام این عمل، نسبت به عابرین و مهمانانشان، میخواستند آنها را از شهرهای خود دور کنند، ولی کمکم این عمل زشت در میان خودشان نیز رایج شد.[23] حضرت لوط علیهالسلام هرچه آنها را نصیحت کرد، در دل آن آلودگان و منحرفان، اثر ننمود و پاسخ دادند: «ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ»[24] اگر راست میگويی، عذاب خدا را برای ما بیاور. لجاجت و هوسبازی آنها به اندازهای بود که سرانجام حضرت لوط علیه السلام با قلبی آکنده از اندوه گفت: «رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ»[25] پروردگارا! من را بر این قوم مفسد، پیروز گردان.
این قوم، بر خود ستم کردند و سرنوشت ملتشان را به بازی گرفتند. هرقدر رهبر دلسوزشان فریاد زد، گوش ندادند و مسخره کردند.[26] سرانجام عذاب الهی آنها را فراگرفت «کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ إنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ حاصِباً إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ»[27] قوم لوط، انذارها و هشدارهای مکرر( پیامبرشان) را تکذیب کردند. ما بر آنها تند بادی که ریگها را به حرکت درمیآورد، فرستادیم؛ جز خاندان لوط که آنها را سحرگاهان نجات دادیم.
2) بروز نفسانیت و ضعف تقوا
یکی از ویژگیهای انسان، «توانایی کنترل نفس» است که با این ویژگی میتواند از انحرافات و جرایم در امان باشد. یکی از بزرگترین انگیزههای گرایش به بزهکاری، ضعف یا نبود تقوا و معنویت است. ضعف ایمان و اعتقاد، اصلیترین علت گرایش به منکرات است و اعتقاد و ایمان به قدرت الهی و پاداش و کیفر اعمال انسان، مؤثرترین عامل در برابر انحراف است.
3) آسیبهای روانشناختی
توانمندی یا ناتوانی فرد در کنترل هیجانات و عوامل درونی، نقش بسزایی در بروز جرم و بزهکاری دارد. افرادی که توانایی کنترل تجارب هیجانی خود را ندارند هنگامیکه میخواهند عواطف و هیجانات منفی خود را مدیریت نمایند احتمال بیشتری دارد که درگیر ارتکاب جرایم گوناگون شوند. یکی از این عوامل روانشناختی درونی که نقش منفی در شخصیت و رفتار فرد دارد، عقده حقارت و خودکمبینی است.[28]
با توجه به بیان موارد زمینههای جرایم جنسی، ما میتوانیم با قرآن و روایتهایی که در اختیار داریم، راهکارهای لازم برای پیشگیری از جرایم جنسی را ارائه دهیم.
الف) تقویت اعتقاد و باورهای دینی
نیاز به مکتب الهی، معارف و باورهای دینی در عصر حاضر بهدلیل مدرنیتهشدن جوامع، تغییرات سریع اجتماعی و فرهنگی، تغییر ساختار خانواده، تنوع و گستردگی منابع اطلاعاتی، بیشتر از هر زمان دیگری احساس میشود. فقدان مهارت و تواناییهای عاطفی روانی اجتماعی، انسانها را در مواجهه با آنها آسیبپذیر و مستعد اختلالات روانی، اجتماعی و رفتاری قرارداده است. مکاتب بشری در حل این مشکلات عاجز بوده و نتوانسته پاسخگوی آن باشد؛ پس پوچی، سردرگمی، بیمعنابودن زندگی و بیهویّتی، گریبانگیر انسان عصر حاضر شده است.
خداوند میفرمایـد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکری فَإِنَّ لَهُ مـَعیشَةً ضـَنْکاً»[29] هرکس از یـاد من روی برتابـد بهیقین زندگی پرمشقتـی خـواهد داشت. غــفلت از خـداوند، ایـمان، دیـن و باورهای دینی، زنـدگی تـنگ همراه با نگـرانی، ترس، اضطـراب، اسـترس، نـداشتن قرارگاه فکـری و پنـاهگاه معنوی به همـراه دارد و این همان مفقـود شـده انسان عصر حـاضر اسـت که دچــار آن گـردیده اسـت. باید در آمـوزش دینی کمک کنیم تــا مـخـاطب راهی را جـستوجو کند که در آن، باورها بـر اعــمال تــأثیـرگذارد؛ بـهگونهای که اگـر فردی دیـن خـدا را بــا عــلاقـه به کار بنـدد، به سـویی سـوق داده میشـود کـه رفـتار ویـژهای مرتکب شود.
ایمـان، همان باور و اعـتقاد قلبی هـمراه دوستی، اعـتماد و اطـمینان اســت که شـوق به سـوی عـمل را در انـسان ایجاد میکند.[30] صرف علمداشتن به چیزی مخالـف خواست ما باعث نمیشود که اراده مستند به آن علم پیدا شود بلکه آن عـلمی مـلازم با اراده موافق است کـه تـوأم با التزام قلب، نسبت به آن باشد؛ وگرنه مثلاً انسان یقین و علم قطعی دارد به این که شراب، قمار یا زنا ضرر دارد اما مرتکب میشود.[31]
در افـعال اختیـاری تا انـسان کاری را نـشناسـد و به هـدف و نتیـجه آن پینبـرد، اقـدام نخواهـد کـرد. انـسان ابتـدا دربـاره هدفی میاندیشد و پیمیبرد که این هدف یکی از نیازهای او را برطرف میکند، کمالی را در او پدید میآورد، لذت و نـفعی بـه او میرساند یا خطـر و دردی را از او دفـع میکند، پساز آن که اندیشید و هـدف را قبـول نمود، نوبت قلب میشـود. تا حکم عـقلی که پساز اندیشیدن پذیرفته شـده در حـد تصدیق ذهنی باقی بـماند، مـنشأ اثـر نمیشود و زمانی این اتـفاق میافتـد که قـلب به آن معتقـد و دلبستـه شود و شوق رسیـدن به هـدف در کـانـون قــلب آدمی ایجـاد گـردد. این عـلاقه و اشتیـاق که در درون انـسان شکل میگیـرد او را به سـمت اراده و تـصمیمگیـری و در نـهایت بـه اقدام و عمل میکشاند. [32]
قرآن کریم در آیات متعددی، باور و نگرش سطحی دینداران را از ایـمان دگـرگـون میسازد و خطاب به آنها میفرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسـُولِهِ وَ الْکتـابِ الَّذی نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ وَ الْکتابِ الَّذی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ...»[33] ای کسانی که (در ظاهر و آشکار و به زبان) ایمان آوردهاید! ایمان (واقعی در باطن و پنهان و به دل) به خدا، پیامبرش، کتابی که بر رسولش نـازل کـرد و کتابهایی که قـبل از او نازل کـرده بیاورید؛ یعنی با زبان و ظاهرتان ایمان آوردهاید و با قلبتان ایمان نیاوردهاید. این آیه، مؤمنان راخطاب قـرار میدهد تـا به حقیقـت و معنـا در آیـنده بر ایـمانشان ثـابت بـماننـد و در آن مقـاومت کننـد؛ زیـرا تصـدیق کافی نیسـت بـلکه بایـد انـسان در هـر لحـظه، آن را استمرار دهـد.[34]
خداوند در آیه دیگـری میفـرمـایـد: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَاکن قـُولُواْ أَسـْلَمْنَا وَ لَمـَّا یدْخُلِ الْایمَانُ فی قُلُوبِکم…»[35] عـربهای بـادیه نشین گفتند: ایمان آوردیم بگو شما ایمان نیاوردید ولی بگویـید اسلام آوردیـم، امـا هنـوز ایمـان وارد قـلب شمـا نـشده اسـت…. خـداونـد در ایـن آیــه بـه پیــامبـر صلیاللهعلیهوآله فرمود: به تـو میگویند: ایمان آوردیم و ادعــای ایـمان میکنند، بگو: نه! هنوز ایمان نیاوردهاند و آنان را در ادعایشان تکذیب کن بلکه آنها بگویند: «اسلام آوردیم» اما ایمان وارد قلب آنـان نـشده اسـت اسلامآوردن، کاری زبـانی و ایمان، کـار دل اسـت؛ زیـرا اسلام بـه معنـای تسلیمشدن و گردن نهادن است. تسلیمشدن زبان این است که شهادتین را اقـرار کند و تـسلیمشـدن سایر اعضا به این است که هرچه خداوند دستور میدهد انجام دهـد حـال چه این که واقعاً و قلباً اعتقاد به حقانیت آنچه بر زبان و عملش میگوید، داشته باشد یـا نـداشته بـاشد.[36]
ب) جلوگیری از بروز نفسانیت و ضعف تقوا
یکی از عوامل جرایم جنسی بروز نفسانیت و ضعف تقوا است. برای ارائه راهکار، ابتدا باید عوامل این آسیب را شناخت؛ و در مرحله بعد با تقویت و کنترل این عوامل، بروز نفسانیت و ضعف تقوا را از بین برد.
1) هواهای نفسانی
بزرگترین دشمن سعادت و رستگاری آدمی، نفس خودبین و هوسمدار اوست که این مرتبه از نفس، زمینه را برای راهیابی اخلاق ناپسند به عرصه وجود انسان فراهم میکند. هوای نفس، گاه زشتیها را در نظر انسان زیبا جلوه میدهد و موجب میشود که انسان به اعمال زشت خویش، افتخار نماید و مانع از بهوجودآمدن ایمان و اعتقادات صحیح در انسان میشود. تسلیمشدن انسان در برابر هواهای نفسانی موجب سقوط و هلاکت انسان و گرفتاری در منجلاب گناهان و گرفتاریها میشود.[37]
2) دوری از عقلانیت در رفتارهای جنسی
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ کَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ»[38] قوم او شتابان به سویش آمدند، و پیش از آن کارهای زشت میکردند. لوط گفت: ای قوم من! اینان دختران من هستند، آنان برای شما پاکیزهترند؛ پس، از خدا بترسید و من را در کار مهمانانم رسوا نکنید. آیا در میان شما آدمی فهمیده پیدا نمیشود؟
خداوند، همجنسبازی و انحرافات جنسی جامعه را از آثار بیتقوایی انسان معرفی میکند و برای قراردادن جامعه در مسیر درست و بازسازی آن، بر تقویت بنیاد تقوا تأکید فراوان دارد. نبود تقوا، انسان را به رفتارهای خلاف عقل و فاسد سوق میدهد و زمینه را برای رفتارهای پرخطر اجتماعی ازجمله ناهنجاریهای جنسی و اباحهگری فراهم میکند.
3) رفاهزدگی
وجود عنصر تقوا در حضرت یوسف علیه السلام موجب شد از آلودهگی به گناهان مصون بماند. زندگی اشرافی و نعمتهای بیحد خانه زلیخا نیز نتوانست ذرهای در روح باصفا و ایمان قوی یوسف علیه السلام اثر بگذارد و اراده نیرومندش را درراه مبارزه با انحراف و آلودگی متزلزل سازد،[39] اما نبود تقوا در زلیخا موجب شد، که بهسوی انحراف و معصیت کشیده شود.
تکیهگاه روح زلیخا همان بت بیجان در خانه بود که گاهی برای پرستش در برابر او کرنش میکرد؛ پس ایمان پاک و محکم به خدای یکتا نداشت تا جلوی هواهای نفسانی و درخواستهای نامشروعش را بگیرد و او را به عفّت و تقوا هدایت کند.[40] هواهای نفسانی بانویی که غرق در امکانات بود، این زمینهها را برای او فراهم نمود و چون نتوانست شرایط را کنترل کند، هوای نفسانی بر او غلبه کرد و بهسوی جرم، سوق داد.
4) آرامش در سایه تقوا
امیر سخن، حضرت علی علیه السلام تقوا و پرهیزگاری را مرکبی فرمانبردار و مطیع دانسته که صاحبش را به بهشت میرساند.[41] همچنین فرمود: «إِنَّ التَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ،فُتِحَتْ لَهُمْ أَبْوَابُهَا وَ وَجَدُوا رِیحَهَا وَ طِیبَهَا وَ قِیلَ لَهُمْ: «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِینَ»[42]».[43] همانا تقوا در هر چیزی، مانند مرکبی رام است، که اهل آن را بر آن سوار کنند و مهارش را به دست سواران میدهند که به اختیار خود آن را میرانند تا آنکه سواران خود را به بهشت میرساند. درهای بهشت به روی آنان باز است و بوی آن را میشنوند و نسیم خوش آن را درمییابند و به آنها گویند: با سلامتی و آسودگی به بهشت درآیید.
5) ضعف تقوا و طغیان شهوات
اگر ایمان، ضعیف و توجه به مبدأ و معاد کم شود، زمینه طغیان شهوات فراهم میشود. انسان در چنین شرایطی مانند حیوان درندهای است که از قفس خارج شده و هیچ مانعی در برابر خود نمیبیند، به همهجا حمله میکند و اگر کسی در برابرش ظاهر شود، میدرد.[44] تقوا، سرچشمه زلال نیّت مؤمنان نسبت به خداوند است. هرگاه انسان بیتقوا شود، بهوسیله آرزوهای شهوانی و نفسانی سرکش، ستمگر و منحرف خواهد شد. یکی از نشانههای بیتقوایی، روی برگرداندن از پروردگار و حقیر شمردن سرزنشها و تهدیدهای خداوند است.
6) لغزش در برابر دشمنان درونی و بیرونی
دشمنان بیرونی که موجب لغزش و گمراهی انسان میشوند، مواردی مانند: دوستان ناباب، کافران، منافقان و ... هستند که خداوند درجاهای مختلف قرآن کریم آنها را بهعنوان دشمنان انسان معرفی مینماید. چنانکه خداوند در سوره نساء میفرماید: «وَ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْکُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَکُمُ الَّذِينَ کَفَرُوا إِنَّ الْکَافِرِينَ کَانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبِينًا»[45] چون در زمین سفر کردید، اگر بیم داشتید که آنان که کفر ورزیدهاند بر شما آزار برسانند، گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید، چراکه کافران پیوسته برای شما دشمنی آشکارند».
دشمنان درونی، همان ضعفهای انسان است؛ یعنی اموری که فرصت را برای دشمن فراهم میکند تا از آن نقاط ضعف به درون وجود نفوذ کرده و مدیریت ملک و مملکت را در دست بگیرد. جاذبهای مانند شهوت به انسان کمک میکند تا نیازهای غذایی، شهوانی، جنسی و مانند آن را برطرف سازد. عملکرد درستش زمانی است که بتوان آن را مدیریت کرد، اما اگر رها باشد، موجب میشود که انسان بهسوی رذایل مختلف سوق داده شود که همین امر انسان را در مسیر انحرافات و جرایم قرا میدهد.
ج) مراقبت در برابر آسیبهای روانشناختی
1) عقده حقارت
عقده حقارت ریشه بسیاری از مفاسد اخلاقی است. کسی که گرفتار این خصلت پست اخلاقی شود، برای پنهان ساختن ضعف درونی، به برتریجویی روی آورده، اقتدار و سلطه کاذب خود را از طریق ستم به دیگران تثبیت نماید. حتی امکان دارد احساس محرومیت از دستیابی به خواستههای نفسانی حق یا ناحق، فرد را بهسوی ارتکاب جرایم گوناگون سوق دهد و چهبسا از انجام جرایم گوناگون احساس شعف و لذت داشته باشد.[46]
افرادی که دچار عقده حقارت و خودکمبینی هستند و اعتمادبهنفس ندارند، همواره چشم امید به حمایت و توجه دیگران دارند و در مشکلات زندگی و سختیها، قدرت مقاومت ندارند. حقارتِ باور نمیگذارد که شخص به خود اعتماد و اطمینان کند؛ زیرا به شخصیت و مقام والای خود آگاهی ندارد. کسی که خود را از همه ضعیفتر میپندارد، قادر به تصمیمگیری نیست و از خواستهها و تصمیمهای دیگران پیروی میکند.[47] حضرت علی علیه السلام فرمود: «هَلَکَ امْرُؤٌ لَمْ يَعْرِفْ قَدْرَهُ»[48] کسی که قدر خود را نشناخت هلاک گردید.
شخص مبتلا به عقده حقارت، از قبول مسئولیتها شانه خالی میکند و حتی مسئولیتهای خود را به دیگران واگذار میکند.[49] عقده حقارت موجب میشود که شخص، خود را پست و حقیر بداند. چنین انسانی عزت و آبروی خویش را ازدسترفته میداند و از انجام هیچ کاری ترس و ابایی ندارد؛ همین امر موجب ارتکاب جرایم گوناگونی مانند جرایم جنسی است.
2) خودبرتربینی
یکی از عوامل روانشناختی دیگر، که نقش منفی در شخصیت و رفتار فرد دارد و وجود آن در شخص میتواند باعث ایجاد و بروز رفتار مجرمانه شود، صفت ناپسند تکبّر و خودبرتربینی است. تکبر باعث عدم شناخت واقعی انسان از خود، خدا و جهان میشود؛ همین امر سبب میشود که حدود و مرزها رعایت نگردد، و حقوق متقابلی که افراد در مقابل یکدیگر دارند و ملزم به رعایت آن هستند درک نشود. با تکبّر، حریم شخصی و جنسی دیگران رعایت نشود، و این امر زمینهساز برخورد خشن حتی در مسائل جنسی میشود.[50]
در دیدگاه قرآن کریم، یکی از رذایل و زشتیهای اخلاقی که موجب ارتکاب جرم میشود. چنانکه خداوند میفرماید: «أَفَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا کَذَّبْتُمْ و فَرِيقًا تَقْتُلُونَ»[51] آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبری چیزی برخلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید و از ایمان آوردن به او خودداری نمودید؛ پس عدهای را تکذیب کرده و جمعی را به قتل رساندید؟ روحیه استکبار و خودبرتربینی موجب مخالفت در برابر امر خداوند و ارتکاب گناه میشود.
3) احساس آزادی کاذب و غلط
از موارد دیگری، که موجب گمراهی انسان و ارتکاب جرایم گوناگون و ازجمله آنها جرایم جنسی میگردد، احساس آزادی کاذب و غلط است. عدهای از افراد میخواهند هرگونه کامجوییهایی که میخواهند، داشته باشند، بدون آنکه احساس مسئولیت در برابر دیگران و ترس از گناه و عواقب آن داشته باشند، این افراد بااحساس آزادی کاذب و غلط به خود اجازه تعرض بهحق و حقوق دیگران را میدهند.
خداوند انسان را آزاد آفریده است. آزادی، مفهومی عمیق و گسترده دارد، انسان برای اینکه بتواند مسیر پیشرفت و کمال را بهخوبی طی نماید به آزادی نیازمند است، اما انسان نباید از این حق خویش سوءاستفاده کند، با نام آزادی، مزاحم دیگر افراد جامعه شود و به حقوق دیگران تجاوز نماید.
آزادی حقیقی به معنای توانایی مقابله با هوا و هوس است و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دراینباره فرمود: «أشجَعُ النّاسِ مَن غَلَبَ هَواهُ»[52] شجاعترین مردم کسی است که بر هوس خویش تسلط یابد. براساس فرموده پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله شجاعترین مردم کسی است که اسیر و برده هوا و هوس نباشد؛ این آزادی حقیقی و واقعی است. زلیخا ظاهراً آزاد و حضرت یوسف علیه السلام ظاهراً برده و در زندان اسیر بود اما حضرت یوسف علیه السلام نماینده پاکی و فضیلتها و مظهر آزادی و کرامت بود و زلیخا نماینده آلودگی و ناپاکیها بود که غیر از لذت جنسی، محوری در زندگی نداشت و برخلاف حضرت یوسف علیه السلام از آزادی خویش سوءاستفاده کرد.[53]
خداوند میفرماید: «إِنَّ الإنسَانَ لَیطْغَی أَن رَآهُ اسْتَغْنَی»[54] حقا که انسان سر کشی میکند، همینکه خود را بینیاز پندارد. زمانی که انسان خود را بینیاز ببیند، احساس آزادی کاذب میکند و خود را در این دنیا مستقل میبیند. علت طغیان انسان این است که خود را از پروردگار خویش بینیاز میبیند؛ پروردگاری که بر او انعام کرده و سراپای انسان، انعام پروردگارش است. احساس بینیازی، موجب سرکشی میشود تاحدومرزی را نشناسد و حقوقی را رعایت نکند؛ درنتیجه به حدود دیگران تجاوز میکند که یکی از مهمترین آنها مسائل جنسی است.[55]
گناه و فرار از فرمانهای خدای سبحان نشانه آزادی یا زمینهساز آن نیست، بلکه مایه اسارت انسان و زمینه بردگی و حقارت اوست. آنکه میگوید: «آزادم تا هر آنچه بخواهم انجام دهم»، از آزادی کاذب، سخن میگوید. آزادی دروغین، همان بردگی و اسارت است. هر گناهی که با توهم آزادی مرتکب شده و بی توبه از آن گذشته است، حلقهای از زنجیر اسارت حقیقی را تشکیل میدهد و سرانجام نیز او را بهفرمان خدای قهار به دوزخ میافکنند و در زنجیرهای آتشین به بند میکشند.[56] چنانکه خداوند میفرماید: «خُذُوهُ فَغُلَوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِى سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُکُوهُ»[57] بگیرید او را و در غل کشید، آنگاه میان آتشاندازید، پس در زنجیری که درازای آن هفتاد گز است وی را در بند کشید.
با توجه به مطالبی که بیان شد میتوان به این نتیجه رسید، مادامی که اعتقاد و تقوای خود را قوی نکنیم و همچنین خودسازیهای لازم مانند رسیدن به عقلانیت و دوری از رفاهزدگی، عقده حقارت، خودبرتربینی، تکبر، احساس آزادی کاذب و ... را انجام ندهیم تا انسانی با اعتقاد قوی و تقوای بالا باشیم، هوای نفس بهدلیل طغیان شهوات بر ما غلبه کرده و سبب ازبینرفتن اعتقاد و تقوای ما میشود. نتیجه چنین رفتاری این است که خود حیوانی بر خود انسانی ما غلبه کرده و جرایم جنسی پدید میآید. اهلبیت علیهمالسلام سفارش فراوانی دراینباره داشتهاند که اگر ما نتوانیم با نفس خود جهاد کنیم به هلاکت خواهیم رسید. با توکل بر خداوند و عمل به شریعت میتوان بر هوای نفس غلبه کرد تا از جرایم جنسی جلوگیری کرد و جامعهای سالم را به وجود آورد.
قرآن کریم
نهج البلاغه
1. الکافی؛ کلينى، ابوجعفر، محمد بن يعقوب؛ تهران، دار الکتب الإسلامیه، چهارم، ۱۴۰۷ق.
2. الميزان في تفسير القرآن؛ طباطبايى، محمدحسين؛ بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، دوم، ۱۳۹۰ق.
3. انسان، تربیت و روانشاسی اخلاق؛ عالم زاده نوری، محمد؛ نشریه پگاه حوزه، شماره6، 1387ش.
4. اهداف مجزاتها در جرایم جنسی؛ نوبهار، رحیم؛ قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، اول، 1389ش.
5. اهمیت حجاب و عفاف و ازدواج در اسلام؛ محمودی ارسنجانی، علی؛ قم، امام علی بن ابی طالب علیه السلام، اوّل، 1390ش.
6. بحار الأنوار؛ مجلسى، محمد باقر بن محمدتقى؛ بیروت، دار إحياء التراث العربي، دوم، 1403ق.
7. بررسی رابطه احساس حقارت و خانواده؛ امیری، معصومه؛ مجله مطالعات پژوهشی زنان با رویکرد اسلامی، بهار و تابستان 1398ش، شماره 10.
8. تفسير نمونه؛ مکارم شیرازی، ناصر، تهران، دار الکتب الإسلامية، دهم، ۱۳۷۱ش.
9. تقابل عقل و هوا در کلام امام علی علیه السلام؛ فقهیزاده، عبدالهادی و چینیفروشان، طاهره؛ پژوهشنامه علوی، سال دوم، پاییز و زمستان 1390ش، شماره 2.
10. تقریرات درس جرم شناسی: پیشگیری؛ نجفی ابرندآبادی، علیحسین؛ به کوشش شهرام ابراهیمی؛ بیجا، بینا، 1391ش.
11. جرمشناسی کاربردی؛ گسن، ریموند؛ ترجمه مهدی کینیا؛ تهران، مجد، پنجم، 1392ش.
12. حقوق جزای اختصاصی؛ ولیدی، محمدصالح؛ تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چهارم، 1387ش.
13. حقوق جزای عمومی؛ استفانی، گاستون و دیگران؛ ترجمه حسین دادبان؛ تهران، دانشگاه علامه طباطایی، دوم، 1383ش.
14. خود و ناخود؛ اکبری، محمود؛ قم، سماء، اول، 1381ش.
15. خودسازی، (تزکیه و تهذیب نفس)، امینی، ابراهیم؛ قم، شفق، شانزدهم، 1391ش.
16. دانستنیهای علمی پیرامون قاعدگی، همجنس گرایی، همجنسبازی و استمناء؛ آقابابایی، مهدی؛ اصفهان، نورالحیات، یکم، 1398ش.
17. دانستنیهای یوسف پیامبر علیه السلام، مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه، اصفهان، مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه، بیچا، 1388ش.
18. دایرة المعارف طهور: اصول عقاید؛ اصفهان، واحد تحقیقات مؤسسه فرهنگی هنری جام طهور، 1395ش.
19. در ساحل نهج البلاغه (تقوا در نهج البلاغه)؛ کریمخانی، حمزه، مجله گلبرگ، اسفند 1384.
20. درسنامه گواهینویسی از مجموعه درسنامههای آموزش پزشک قانونی تهران؛ هئیت مؤلفان، تهران، سازمان پزشکی قانونی، ش 2، سال 1382ش.
21. رابطه بین تنظیم هیجانی و بازداری شناختی در گرایش رفتارهای پر خطر نوجوانان دختر شهر مشهد؛ میرزایی فیض آبادی، سارا و دیگران؛ مجله روانشناسی اجتماعی، پاییز 1398ش، شماره 52.
22. رویکردها در تعلیم و تربیت دینی: رویکرد ایمان مبتنی بر تعقل؛ اعتصامی، محمدمهدی؛ نشریه رشد آموزش معارف اسلامی، شماره ۵۶، سال ۱۳۸۴ش.
23. شرح فارسی غررالحکم؛ خوانساری، جمال؛ تهران، دانشگاه تهران، چهارم، 1366ش.
24. غرر الحکم و درر الکلم؛ تميمى آمدى، عبدالواحد بن محمد؛ قم، دار الکتاب الإسلامي؛ دوم، 1410 ق.
25. فرهنگ صفات (اخلاقی)؛ اسماعیلی یزدی، عباس؛ قم، مسجد مقدس جمکران، بیچا، 1386ش.
26. فرهنگ فارسی عمید؛ عمید، حسن؛ تهران، امیر کبیر، شش، 1375ش.
27. لغت نامه دهخدا؛ دهخدا، علی اکبر؛ تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، اول، 1363ش.
28. مجمع البيان في تفسير القرآن؛ طبرسى، فضل بن حسن؛ تهران، ناصر خسرو، سوم، 1372 ش.
29. مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان؛ ویرایش و تحقیق: محسن فیضپور و محمدحسین امیدوار ؛ قم، دارالعرفان، 1389ش.
30. مشکلات جنسی جوانان و بحثی درباره انحرافات جنسی؛ مکارم شیرازی، ناصر؛ قم، نسل جوان، 1368ش.
31. معارف قرآن در المیزان؛ امین، سید مهدی؛ تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، اول، 1370ش.
32. نقش خانواده در پیشگیری از انحرافات؛ نحوی، سیفالله؛ قم، سازمان تبلیغات اسلامی، دوم، 1388ش.
33. نهج الفصاحه؛ شیروانی، علی؛ تهران، دارالفکر، چهارم، 1386ش.
[1]. لغت نامه دهخدا، ج 5، صص12_13.
[2]. فرهنگ فارسی عمید، ج1، ص686.
[3]. حقوق جزای عمومی، ج 1، صص1_ 5.
[4]. درسنامه گواهینویسی، ش 2، سال 1382.
[5]. حقوق جزای اختصاصی، ص52.
[6]. اهداف مجزات ها در جرایم جنسی، ص30.
[7]. درسنامه گواهینویسی، ش 2، سال 1382.
[8]. جرمشناسی کاربردی، ص133.
[9]. تقریرات درس جرم شناسی «پیشگیری»، صص502_503.
[10]. همان.
[11]. سوره بقره، آیه 179.
[12] .(https://farsi.khamenei.ir/newspart- index ?id=2649&nt=2&year=1371&tid=1586) بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مسؤلان دستگاه قضایی 23/10/1371.
[13] .Khamenei.ir.
[14]. نقش خانواده در پیشگیری از انحرافات، ص21.
[15]. سوره حدید، آیه 4.
[16]. شرح فارسی غررالحکم، ح 8591 ؛ نهج البلاغه، ح 31.
[17]. سوره یوسف، آیه 23.
[18]. همان، آیات 33_ 34
[19]. خودسازی، (تزکیه و تهذیب نفس)، صص 27_28.
[20]. سوره قیامة، آیات 5 _ 6.
[21]. دانستنیهای علمی پیرامون قاعدگی، همجنس گرایی، همجنسبازی و استمناء، ص52.
[22]. سوره شعراء، آیات 165_ 166.
[23]. تفسیر نمونه، ج16، ص254.
[24]. سوره عنکبوت، آیه 29.
[25]. همان، آیه 30.
[26]. اهمیت حجاب و عفاف و ازدواج در اسلام، ص184.
[27]. سوره قمر، آیات 33_ 34.
[28]. رابطه بین تنظیم هیجانی و بازداری شناختی در گرایش رفتارهای پرخطر نوجوانان دختر شهر مشهد، ص131.
[29]. سوره طه، آیه 124.
[30]. رویکردها در تعلیم و تربیت دینی: رویکرد ایمان مبتنی بر تعقل، ص30.
[31]. الميزان في تفسير القرآن، ج18، ص193.
[32]. رویکردها در تعلیم و تربیت دینی: رویکرد ایمان مبتنی بر تعقل، ص30.
[33]. سوره نساء، آیه 136.
[34]. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج6، ص94.
[35]. سوره حجرات، آیه 14.
[36]. الميزان في تفسير القرآن، ج18، ص492.
[37]. تقابل عقل و هوا در کلام امام علی، صص 91_104.
[38]. سوره هود، آیه 78.
[39]. دانستنی های یوسف پیامبر علیه السلام، صص32_ 33.
[40]. همان ص31.
[41]. در ساحل نهج البلاغه (تقوا در نهج البلاغه)، ش 72.
[42]. سوره حجر، آیه 46.
[43]. نهج البلاغه، خطبه 16؛ الکافی، ج8، ص67؛ بحارالانوار، ج8، ص183.
[44]. مشکلات جنسی جوانان، ص16.
[45]. سوره نساء، آیه 101.
[46]. فرهنگ صفات (اخلاقی)، ص678.
[47]. بررسی رابطه احساس حقارت و خانواده، صص 33-36.
[48]. نهج البلاغه، حکمت 141.
[49]. خود و ناخود، ص170.
[50]. انسان، تربیت و روانشاسی اخلاق، ص16.
[51]. سوره بقره، آیه 87.
[52]. نهج الفصاحه، ص56، ح 299.
[53]. مجموعه سخنرانیهای حسین انصاریان، ص127.
[54]. سوره علق، آیات 6 _ 7.
[55]. معارف قرآن در المیزان، ج 14، ص494.
[56]. دایرة المعارف طهور: اصول عقاید، ص7369.
[57]. سوره حاقه، آیات 30- 32.